167
حج و عمره در قرآن و حديث

۲۴۱.امام صادق عليه السلام :چون ابراهيم عليه السلام اسماعيل را در مكّه جا گذاشت، كودك تشنه شد. ميان صفا و مروه درختى بود. مادرش بيرون شد تا آن كه بر صفا ايستاد و گفت: آيا در اين دشت كسى هست؟ كسى پاسخش نداد. رفت تا به مروه رسيد و گفت: آيا در اين وادى همدمى هست؟ پاسخى نشنيد. دوباره به صفا بازگشت و همان را گفت و اين كا را هفت بار انجام داد. از اين رو خداوند آن را سنّت قرار داد. جبرئيل نزد هاجر آمد و پرسيد: كيستى؟ گفت: كنيز ابراهيم. گفت: به اميد چه كسى شما را اينجا واگذاشته است؟ گفت: اگر چنين مى گويى، هنگامى كه خواست برود، به او گفتم: اى ابراهيم! ما را به كه سپردى؟ گفت: به خداى متعال. جبرئيل گفت: شما را به كسى سپرده است، كه شما را بس است. مردم از عبور از مكّه پرهيز داشتند، چون آب نبود. كودك با پاى خود به زمين زد و زمزم جوشيد. [حضرت] فرمود: هاجر از مروه به سوى كودك بازگشت در حالى كه آب جوشيده بود. شروع كرد به جمع كردن خاك در اطراف آب، تا جارى نشود و اگر آن را واگذاشته بود، آب جارى مى شد. فرمود: چون پرندگان آب را ديدند، بر گِرد آن جمع شدند. كاروانى از يمن به قصد سفر گذشت. چون كاروانيان، پرندگان را ديدند، گفتند: پرندگان جز پيرامون آب، جمع نمى شوند. نزد آنان آمدند، به آنان آب و غذا دادند و خداوند به اين وسيله روزى ايشان را جارى ساخت . مردم از مكّه عبور مى كردند و از طعام به آنان مى خوراندند و از آب، سيرابشان مى كردند.

۲۴۲.امام على عليه السلام :در حالى كه عبدالمطلب در حجر خواب بود، در خواب به او گفته شد: بَرّه را حفر كن (برّه نام زمزم است) گفت: بَرّه چيست؟ سپس از نزد او رفت. فردا باز در همانجا خوابيده بود. در خواب كسى نزد او آمد و گفت: مضنونه (نام ديگر زمزم) را حفر كن. گفت: مضنونه چيست؟ باز هم رفت. روز بعد، برگشت و در خوابگاهش خوابيد. باز نزد او آمده گفتند: طيبه را حفر كن. گفت: طيبه چيست؟ باز هم رفت. فردا كه شد، به خوابگاه خود برگشت و آن جا خوابيد. نزد او آمد و گفت: زمزم را حفر كن. گفت: زمزم چيست؟ گفت: نه خشك مى شود ونه آبش كم مى گردد. آنگاه جايش را براى او وصف كرد. برخاست و همان جا را كه برايش وصف كرده بود كَند. قريش گفتند: اى عبدالمطلب! اين چه كارى است؟ گفت: به حفر زمزم مأمور شده ام. پس چون خاك را كنار زد و آب را ديدند، گفتند: اى عبدالمطلب، ما هم همراه تو در آن سهمى داريم، چرا كه اين چاه پدرمان اسماعيل است. گفت: اين از آنِ شما نيست، تنها از آنِ من است.


حج و عمره در قرآن و حديث
166

۲۴۱.عنه عليه السلام :إنَّ إبراهيمَ عليه السلام لَمّا خَلَّفَ إسماعيلَ بِمَكَّةَ عَطِشَ الصَّبِيُّ ، فَكانَ فيما بَينَ الصَّفا والمَروَةِ شَجَرٌ ، فَخَرَجَت اُمُّهُ حَتّى قامَت عَلَى الصَّفا ، فَقالَت : هَل بِالبَوادي مِن أنيسٍ ؟ فَلَم يُجِبها أحَدٌ ، فَمَضَت حَتَّى انتَهَت إلَى المَروَةِ ، فَقالَت : هَل بِالبَوادي مِن أنيسٍ ؟ فَلَم تُجَب ، ثُمَّ رَجَعَت إلَى الصَّفا وقالَت ذلِكَ ، حَتّى صَنَعَت ذلِكَ سَبعًا ، فَأَجرَى اللّهُ ذلِكَ سُنَّةً ، وأتاها جَبرَئيلُ فَقالَ لَها : مَن أنتِ ؟ فَقالَت : أنَا اُمُّ وَلَدِ إبراهيمَ ، قالَ لَها : إلى مَن تَرَكَكُم ؟ فَقالَت : أما لَئِن قُلتَ ذاكَ لَقَد قُلتُ لَهُ حَيثُ أرادَ الذَّهابَ : يا إبراهيمُ ، إلى مَن تَرَكتَنا ؟ فَقالَ : إلَى اللّهِ عَزَّوجَلَّ ، فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام : لَقَد وَكَلَكُم إلى كافٍ . وكانَ النّاسُ يَجتَنِبونَ المَمَرَّ إلى مَكَّةَ لِمَكانِ الماءِ ، فَفَحَصَ الصَّبِيُّ بِرِجلِهِ فَنَبَعَت زَمزَمُ ، قالَ : فَرَجَعَت مِنَ المَروَةِ إلَى الصَّبِيِّ وقَد نَبَعَ الماءُ ، فَأَقبَلَت تَجمَعُ التُّرابَ حَولَهُ مَخافَةَ أن يَسيحَ الماءُ ، ولَو تَرَكَتهُ لَكانَ سَيحًا .
قالَ : فَلَمّا رَأَتِ الطَّيرُ الماءَ حَلَّقَت عَلَيهِ ، فَمَرَّ رَكبٌ مِنَ اليَمَنِ يُريدُ السَّفَرَ ، فَلَمّا رَأَوُا الطَّيرَ قالوا : ما حَلَّقَتِ الطَّيرُ إلاّ عَلى ماءٍ ! فَأَتَوهُم فَسَقَوهُم مِنَ الماءِ فَأَطعَموهُمُ الرَّكبُ مِنَ الطَّعامِ ، وأجرَى اللّهُ عَزَّوجَلَّ لَهُم بِذلِكَ رِزقًا ، وكانَ النّاسُ يَمُرُّونَ بِمَكَّةَ فَيُطعِمونَهُم مِنَ الطَّعامِ ويَسقونَهُم مِنَ الماءِ ۱ .

۲۴۲.الإمام عليّ عليه السلام :بَينا عَبدُ المُطَّلِبِ نائِمٌ فِي الحِجرِ ، اُتِيَ فَقيلَ لَهُ : اِحفِر بَرَّةَ . فَقالَ : وما بَرَّةُ ؟ ثُمَّ ذَهَبَ عَنهُ ، حَتّى إذا كانَ الغَدُ نامَ في مَضجَعِهِ ذلِكَ ، فَاُتِيَ فَقيلَ لَهُ : اِحفِرِ المَضنونَةَ ، فَقالَ : وما مَضنونَةٌ ؟ ثُمَّ ذَهَبَ عَنهُ ، حَتّى إذا كانَ الغَدُ عادَ فَنامَ في مَضجَعِهِ ، فَاُتِيَ فَقيلَ لَهُ : اِحفِر طيبةً ، فَقالَ : وما طيبَةٌ ؟ ثُمَّ ذَهَبَ عَنهُ ، فَلَمّا كانَ الغَدُ عادَ لِمَضجَعِهِ فَنامَ فيهِ ، فَاُتِيَ فَقيلَ لَهُ : اِحفِر زَمزَمَ ، فَقالَ : وما زَمزَمُ ؟ فَقالَ : لا تَنزِفُ ولا تُذِمُّ .
ثُمَّ نُعِتَ لَهُ مَوضِعُها ، فَقامَ فَحَفَرَ حَيثُ نُعِتَ لَهُ ، فَقالَت لَهُ قُرَيشٌ : ما هذا يا عَبدَالمُطَّلِبِ ؟ فَقالَ : اُمِرتُ بِحَفرِ زَمزَمَ ، فَلَمّا كَشَفَ عَنهُ وأبصَرُوا الطَّوِيَّ قالوا : يا عَبدَ المُطَّلِبِ ، إنَّ لَنا لَحَقًّا فيها مَعَكَ ، إنَّها لَبِئرُ أبينا إسماعيلَ ! فَقالَ : ما هِيَ لَكُم ، لَقَد خُصِصتُ بِها دونَكُم ۲ .

1.الكافي : ۴ / ۲۰۲ / ۲ عن معاوية بن عمّار .

2.سيرة ابن إسحاق : ۳ عن عبداللّه بن زرير الغافقي ، السيرة النبويّة لابن هشام : ۱ / ۱۵۱ ، السيرة النبويّة لابن كثير : ۱ / ۱۶۸ ، وراجع دلائل النبوّة للبيهقيّ : ۱ / ۸۵ ، الكامل في التاريخ : ۱ / ۴۵۴ ، البداية والنهاية : ۲ / ۲۴۴ ؛ تاريخ اليعقوبيّ : ۱ / ۲۴۶ ، الكافي : ۴ / ۲۱۹ / ۶ ، كنزالفوائد : ۱۰۶ .

  • نام منبع :
    حج و عمره در قرآن و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    دوم
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/49394
عدد المشاهدين : 240227
الصفحه من 655
طباعه  ارسل الي