اهل بيت عليهم السلام - صفحه 152

دارد ، در تبيين مقصود از «خلفاى دوازده گانه» مى گويد :
اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه : «پس از من ، دوازده خليفه خواهند بود» ، بهتر است بر واقعيت زمان پس از پيامبر خدا حمل شود ؛ چرا كه همه كسانى كه پس از ايشان جامه خلافت بر تن كردند ، از ابو بكر تا عمر بن عبد العزيز ، چهارده تن بودند ، دو تن از آنها نه خلافت درستى داشتند و نه مدّت خلافتشان چندان قابل توجّه بود . آن دو ، معاويه پسر يزيد و مروان پسر حكم بود ، و بقيّه ، همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داده ، دوازده نفر بودند .
و در ادامه اظهار داشته است :
البتّه اين كه فرموده است : «مردم بر آنها اتّفاق نظر پيدا مى كنند» ، بر اين مسئله ، خدشه اى وارد نمى كند ؛ زيرا اتّفاق نظر ، در اكثر و غالب است و اين ويژگى هم همواره ، جز در حسن بن على عليه السلام و عبد اللّه زبير ، به رغم درستى خلافت آن دو ، و حكم به ثابت نبودن شايستگى مخالفانشان ، جز پس از مصالحه حسن عليه السلام و كشته شدن زبير ، بوده است . و خدا بهتر مى داند . ۱

نقد نظريه دوم

افزون بر شمارى از اشكال هاى نظريه اوّل ، اشكال هاى ديگرى بر اين نظريه وارد شده ، كه عبارت اند از :
1 . ابن حجر ، در توجيه خارج كردن معاوية بن يزيد و مروان بن حكم از شمار خلفا ، گفته است كه مدّت حكومت اين دو ، كوتاه بوده است .
بر طبق اين نظريه بايد امام حسن عليه السلام نيز از اين مجموعه خارج شود ؛ زيرا مدّت حكومت ايشان نيز كوتاه بوده است .
2 . عبد اللّه بن زبير ، جزو اين گروه شمرده شده است ، در حالى كه خلافت او

1.الاستبصار ، ج ۴ ، ص ۱۴۴ ، ح ۵ ؛ تهذيب الأحكام ، ج ۴ ، ص ۲ ، ح ۲ ، وص ۷ ، ح ۳ ، وج ۸ ، ص ۹۰ ، ح ۲۲۷ .

صفحه از 343