آرزو - صفحه 71

4 / 10

تكيه بر غيرخدا

۱۰۷.امام على عليه السلام :هر كه به غيرِ خداوند سبحان اميد بندد ، اميدهايش را دروغ مى يابد.

۱۰۸.امام زين العابدين عليه السلامـ در مناجات انجيليه ـ :سَرور من! نوميد شد هر آن كه به غير تو اميد بست.

۱۰۹.امام صادق عليه السلام :معبود من!... تو، تويى! هر اميدى قطع مى شود ، جز اميد به تو و هر آرزويى ناكام مى گردد ، جز آرزوى تو. پس، اميدم را قطع مكن ، اى مولاى من!

۱۱۰.الأمالى، طوسىـ به نقل از محمّد بن عجلان ـ :به تنگ دستى شديدى گرفتار شدم و دوست غمخوارى هم نداشتم . قرض سنگينى بالا آوردم و طلبكارى داشتم كه مرتّب پولش را از من مى طلبيد. ناچار به سوى سراى حسن بن زيد ـ كه در آن وقت، امير مدينه بود و ميان ما آشنايى اى بود ـ ، ره سپار شدم.
محمّد بن عبد اللّه بن على بن الحسين (نوه امام زين العابدين عليه السلام ) كه با هم آشنايى ديرينه اى داشتيم ، از حال و روز من آگاه شد . در راه ، مرا ديد و دستم را گرفت و گفت: شنيده ام كه در مضيقه هستى . براى رفع گرفتارى ات به چه كسى اميد بسته اى؟
گفتم: به حسن بن زيد.
گفت: در اين صورت، حاجتت برآورده نمى شود و به خواسته ات نمى رسى. نزد كسى برو كه قادر به اين كار باشد و از هر بخشنده اى بخشنده تر است. براى رفع گرفتارى ات به او اميد ببند؛ چرا كه من از پسرعمويم امام صادق عليه السلام شنيدم كه از پدرش ، از جدّش ، از پدرش حسين بن على عليه السلام از پدرش على بن ابى طالب عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت مى كند كه فرمود: «خداوند ، در يكى از وحى هايش به يكى از پيامبرانش فرمود: به عزّت و جلالم سوگند ، آرزوى هر آن كس را كه به غير من اميد بندد ، به يأس، مبدّل مى سازم و در ميان مردم، جامه خوارى بر او مى پوشانم و از گشايش و لطف خويش ، دورش مى گردانم. آيا بنده ام در سختى ها، يارى كسى غير مرا آرزو مى كند يا به كسى جز من، اميدوار مى شود ، در حالى كه بى نياز بخشنده ، منم و كليد درهاى بسته ، در دست من است و درِ خانه ام به روى هر كس كه مرا بخواند ، باز است؟
آيا نمى داند هر مصيبتى او را از پا در آورَد ، جز من ، كسى نمى تواند آن مصيبت را از او برطرف سازد؟ پس چه شده است كه مى بينم آرزويش را از من ، روى گردان ساخته، در حالى كه من به واسطه بخشش و كَرَم خويش ، آنچه را كه از من درخواست هم نكرده است ، به او عطا كرده ام؟! حال از من روى گردانده و در مصيبتى كه به او رسيده ، از من درخواست نمى كند و دستِ خواهش به سوى غير من دراز كرده است، در حالى كه منم خدايى كه پيش از درخواست ، عطا مى كنم . پس آيا اگر از من درخواست شود ، اجابت نمى كنم؟ هرگز! آيا بخشش و كَرَم ، متعلّق به من نيست؟ آيا دنيا و آخرت ، در دست من نيست؟ اگر اهل هفت آسمان و زمين، همگى از من بخواهند و من ، درخواست يكايك آنها را برآورم، اين به قدر بال پشه اى، از مُلك من نمى كاهد . چگونه مُلكى كه من صاحب آنم، كاستى يابد ؟ پس نگون بخت ، كسى است كه مرا نافرمانى كند و مرا در نظر نگيرد » .
گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! اين حديث را برايم تكرار كن .
امام عليه السلام نيز سه بار ، آن را بازگو كرد.
گفتم: نه، به خدا! از اين پس، از هيچ كس، حاجتى نمى خواهم.
چندى نگذشت كه مرا روزى و عطايى از نزد خداوند رسيد.

ر . ك : ص 117 (تكيه كردن به خدا) .

صفحه از 150