آزردن - صفحه 9

۴۷۸.عنه عليه السلام :خَلَقَ اللّهُ السَّماءَ سَقفا مَرفوعا ......... و جَعَلَ فيها سِراجا و قَمَرا مُنيرا ، يَسبَحانِ في فَلَكٍ يَدورُ بِهِما دائِبَينِ ، يُطلِعُهُما تارَةً و يُؤفِلُهُما اُخرى ، فَبَنى عَلَيهِ الأَيّامَ وَ الشُّهورَ وَ السِّنينَ الَّتي هِيَ مِن سَبَبِ الشِّتاءِ وَ الصَّيفِ وَ الرَّبيعِ وَ الخَريفِ ؛ أزمِنةً مُختَلِفَةَ الأَعمالِ. ۱

83

الحَثُّ عَلى عِلمِ التّاريخِ

أ ـ التّاريخُ الماضي

۴۷۹.الإمامُ عليٌّ عليه السلامـ مِن وَصِيَّةٍ أوصى بِهَا ابنَهُ الحَسَنَ عليه السلام ـ: أحيِ قَلبَكَ بِالمَوعِظَةِ ......... وَ اعرِض عَلَيهِ أَخبارَ الماضينَ ، و ذَكِّرهُ بِما أصابَ مَن كانَ قَبلَكَ مِنَ الأَوَّلينَ ، و سِر في دِيارِهِم و آثارِهِم فَانظُر فيما فَعَلوا و عَمَّا انتَقَلوا و أينَ حَلّوا و نَزَلوا ، فَإِنَّكَ تَجِدُهُم قَدِ انتَقَلوا عَنِ الأَحِبَّةِ ، و حَلّوا دِيارَ الغُربَةِ ، و كأَنَّكَ عَن قَليلٍ قَد صِرتَ كَأَحَدِهِم ، فَأَصلِح مَثواكَ ، و لا تَبِع آخِرَتَكَ بِدُنياكَ ......... .
أي بُنَيَّ! إنّي و إن لَم أكُن عُمِّرتُ عُمُرَ مَن كانَ قَبلي ، فَقَد نَظَرتُ في أعمالِهِم ، و فَكَّرتُ في أخبارِهِم ، و سِرتُ في آثارِهِم ؛ حَتّى عُدتُ كَأَحَدِهِم ، بَل كَأَنّي بِمَا انتَهى إلَيَّ مِن اُمورِهِم قَد عُمِّرتُ مَعَ أوَّلِهِم إلى آخِرِهِم ، فَعَرَفتُ صَفوَ ذلِكَ مِن كَدَرِهِ ، و نَفعَهُ مِن ضَرَرِهِ ، فَاستَخلَصتُ لَكَ مِن كُلِّ أمرٍ نَخيلَهُ ۲ ، و تَوَخَّيتُ لَكَ جَميلَهُ ، و صَرَفتُ عَنكَ مَجهولَهُ ، و رَأَيتُ حَيثُ عَناني مِن أمرِكَ ما يَعنِي الوالِدَ الشَّفيقَ، و أجمَعتُ عَلَيهِ مِن أدَبِكَ، أن يَكونَ ذلِكَ و أنتَ مُقِبلُ العُمُرِ و مُقتَبَلُ الدَّهرِ ، ذو نِيَّةٍ سَليمَةٍ و نَفسٍ صافِيَةٍ . ۳

۴۷۸.امام صادق عليه السلام :خداوند ، آسمان را به سانِ بامى برافراشته آفريد ......... و در آن ، چراغى ( خورشيد ) و ماهى تابان نهاد كه هر دو ، در فلكى [ و مدارى ، ]پيوسته مى چرخند ؛ بارى طلوع مى نمايند و دگر بار ، غروب مى كنند ، و روزها و ماه ها و سال ها را كه خود ، سبب پيدايش زمستان و تابستان و بهار و پاييزند ، به عنوان زمان هاى كارهاى گوناگون ، بر پايه همين گردش قرار داد .

83

تشويق به شناخت تاريخ

الف ـ تاريخِ گذشته

۴۷۹.امام على عليه السلامـ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام ـفرمود : دلت را با موعظه ، زنده بدار ......... و اخبار گذشتگان را بر آن عرضه كن و به آنچه بر سرِ پيشينيان تو آمده است ، اندرزش ده! در سرزمين ها و آثار بر جاى مانده از آنان بِگرد و بنگر كه چه كردند و از چه جدا شدند و به كجا منتقل شدند و در چه سرايى فرود آمدند . خواهى ديد كه از دوستان [خود] ، جدا شده اند و در سراى غربت ، فرود آمده اند و گويا تو نيز به زودى ، چونان يكى از آنان خواهى شد . پس جايگاه [ ابدى ]خويش را آباد كن و آخرتت را به دنيايت مفروش ......... .
فرزندم! من اگر چه به اندازه عمرِ [ مجموعِ ]پيشينيان ، عمر نكرده ام ، اما در كردارهاى آنان نگريسته ام ، و در اخبار و سرگذشتشان انديشيده ام ، و در آثارشان سير كرده ام تا آن جا كه چونان يكى از آنان شده ام و بلكه با مطالعه تاريخ آنان ، گويا پا به پاى اوّلين تا آخرين آنها عمر كرده ام . پس حوادث زلال را از تيره ، و سود آنها را از زيانشان بازشناختم . پس ، از هر چيزى ، ناب آن را برايت برگزيدم و زيبايش را برايت جستم ، و نا شناخته هايش را از تو دور ساختم ، و چونان پدرى مهربان ، به كار تو همّت گماشتم و عزم تربيت تو كردم؛ زيرا كه تو در آغاز زندگى قرار دارى و تازه به روزگارْ روى آورده اى و از نيّتى پاك و اندرونى بى پيرايه ، برخوردارى .

1.بحار الأنوار : ۳ / ۱۹۰ .

2.انتخلت الشيء : استقصيت أفضله . و تنخّلته : تخيّرته (الصحاح : ۵ / ۱۸۲۷ «نخل»).

3.نهج البلاغة : الكتاب ۳۱ ، تحف العقول : ۶۹ نحوه ، بحار الأنوار : ۷۷ / ۱۹۹ / ۱ ؛ كنز العمّال : ۱۶ / ۱۶۸ / ۴۴۲۱۵ نقلاً عن وكيع و العسكري في المواعظ نحوه .

صفحه از 54