بدعت - صفحه 79

6 / 2

گزارش امام على عليه السلام از بدعت هايى كه در روزگارش بوده است

۸۸.امام على عليه السلام :در درياهاى فتنه ها ، فرو رفتند، و بدعت ها را گرفتند و سنّت ها را وا نهادند و مؤمنان ، خانه نشين شدند و گم راهانِ دروغ پرداز ، زبان گشودند.

۸۹.الكافىـ به نقل از سليم بن قيس هلالى ـ :امير مؤمنان عليه السلام به سخنرانى پرداخت و خداى را سپاس و ستايش گفت و بر پيامبر ، درود فرستاد و سپس فرمود: «بيشترين ترس [ و نگرانى ] من براى شما ، از دو خصلت است: پيروى از هوس ، و درازىِ آرزو. پيروى از هوس ، از حق باز مى دارد، و آرزوى دراز ، آخرت را از ياد مى بَرَد.
آگاه باشيد كه دنيا ، پشت كنان مى رود و آخرت ، روى كنان مى آيد. هر يك را نيز فرزندانى است . پس از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا مباشيد؛ زيرا امروز ، روز عمل است ، نه حسابرسى ، و فردا ، حسابرسى است ، نه عمل. سرآغاز پيدايش فتنه ها ، چيزى نيست ، جز پيروى از هوس ها و گرايش ها و بدعت نهادن احكامى كه با حكم خدا ، ناسازگارند و در آنها ، عدّه اى از ديگران پيروى مى كنند.
بدانيد كه حقْ اگر ناآميخته مى بود ، اختلافى در ميان نبود، و اگر باطل نيز ناآميخته مى بود ، [بطلان آن] بر خِردمند ، پوشيده نمى مانْد . ليكن ، مُشتى از آن و مُشتى از اين ، گرفته مى شود و با هم در آميخته مى شوند و يكديگر را مى پوشانند. اين جاست كه شيطان ، بر دوستان خويش مسلّط مى گردد و كسانى كه پيش تر لطف خدا شامل حال آنان شده باشد ، نجات مى يابند» .
من از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد: چگونه ايد آن گاه كه فتنه اى شما را فرا بگيرد كه در آن ، خُردسال ، بزرگ مى شود و بزرگ سال ، پير مى گردد ؟ ۱ مردم ، بر وفق آن رفتار مى كنند و آن را به سنّت ، تبديل مى نمايند و آن گاه كه چيزى از آن تغيير داده شود ، مى گويند: سنّت ، دگرگون شد ؛ در حالى كه مردم ، مرتكب منكر شده اند. سپس ، بلا شدّت مى گيرد و فرزندان ، به اسارت مى روند و آن فتنه ، ايشان را خُرد و نرم مى كند ، چنان كه آتش ، هيزم را ، و چنان كه آسيا ، گندم را، و براى جز خدا ، فقه (علم دين) را مى آموزند و براى غير عمل ، دانش را فرا مى گيرند و كارهاى آخرتى را وسيله دنياطلبى قرار مى دهند .
امام عليه السلام ، سپس به كسانى از خاندان و نزديكان و پيروانش كه پيرامونش بودند ، رو كرد و فرمود: «فرمان روايانِ پيش از من ، اعمالى را انجام دادند كه برخلاف راه و رسم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و با آن كارها ، آهنگِ مخالفت با ايشان را نمودند و پيمانش را شكستند و سنّتش را تغيير دادند و اگر من ، مردم را به ترك آن كارها وا مى داشتم و به جايگاهشان و جايگاهى كه در زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله داشتند ، باز مى گرداندم ، بى گمان ، سپاهيانم را از گِرد من مى پراكندند تا جايى كه يا تنها مى ماندم، يا فقط اندكى از پيروانم كه برترى مرا و وجوب پيشوايى از ره گذر كتاب خداوند عز و جل و سنّت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را مى دانستند ، با من مى ماندند.
براى نمونه ، اگر دستور مى دادم تا مقام ابراهيم عليه السلام را به همان جايى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در آن جا نهاد ، برگردانند ، فَدَك را به وارثان فاطمه عليهم السلام بر مى گرداندم، پيمانه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را به اندازه اى كه بود ، بر مى گرداندم، زمين هايى را كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به اِقطاع عدّه اى داد ـ ولى اين دستور ، اجرا نشد و در اختيار آنان قرار نگرفت ـ ، در اختيار آن عدّه قرار مى دادم، سراى جعفر را به وارثانش بر مى گرداندم و آن را از مسجد ، جدا مى ساختم ، قضاوت هايى را كه به ناحق صورت گرفته ، به مسير درستش باز مى گرداندم ، زنانى را كه به باطل ، همسر مردانى ديگر شده اند ، از چنگ آن مردان ، بيرون مى آوردم و به شوهرانشان باز مى گرداندم و احكام ازدواج را در باره آنان از سر مى گرفتم ، فرزندان بنى تَغلِب را اسير مى كردم و آنچه از اراضى خيبر را كه تقسيم شده است ، بر مى گرداندم، ديوان هاى عطايا را از ميان بر مى داشتم و مانند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به يكسان ، عطا مى كردم و بيت المال را در اختيار توانگران قرار نمى دادم، مسّاحى [و مميّزى زمين] را مُلغا مى كردم، ميان ازدواج ها ، برابرى مى افكندم [و ازدواج هاى طبقاتى را از بين مى بُردم]، خمس پيامبر صلى الله عليه و آله را به همان گونه كه خداوند عز و جل فرو فرستاده و تعيين فرموده ، اجرا مى كردم، مسجد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را به وضعيت قبلى اش بر مى گرداندم و درهايى را كه به آن باز شده ، مى بستم و آن درى را كه [توسّط خليفه هاى پيشين ]بسته شده ، باز مى كردم، مسح كشيدن بر روى كفش را تحريم مى كردم، براى نوشيدن نبيذ ، حدّ مى زدم، به حلال بودن دو متعه ، فرمان مى دادم، به گفتن پنج تكبير [به جاى چهار تكبير ]بر جنازه ها امر مى كردم، مردم را به بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم [در نماز] ، مُلزم مى نمودم، كسى را كه با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مسجدش در آورده شده ـ در حالى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله او را بيرون كرده بود ـ ، بيرون مى كردم، و كسى را كه بعد از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله [از مسجد او ]بيرون كردند ـ در حالى كه خودِ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، او را داخل كرده بود، داخل مى كردم، مردم را به گردن نهادن در برابر حكم قرآن بر طلاق دادن بر طبق سنّت ، وا مى داشتم، صدقات (زكات ها) را از انواع [نُه گانه] آن و طبق اندازه و نصاب آنها مى گرفتم، و وضو و غسل و نماز را به اوقات و احكام و جايگاه هاى آنها باز مى گرداندم، نجرانيان را به جايگاهشان بر مى گرداندم ، و با اسيران ايرانى و ديگر اقوام ، بر اساس كتاب خدا و سنّت پيامبرش عمل مى كردم، در اين صورت ، از گِرد من پراكنده مى شدند.
به خدا سوگند، من به مردم فرمان دادم كه در ماه رمضان ، جز براى گزاردن نماز واجب ، جمع نشوند، و به آنان گفتم كه به جماعت خواندن نافله ها ، بدعت است؛ امّا يكى از همين سپاهيانم كه در كنار من مى جنگد ، فرياد بر آورد كه : اى مسلمانان! سنّت عمر ، دگرگون گشت . [على] ما را از نماز مستحبّى در ماه رمضان ، نهى مى كند ! ترسيدم كه در گوشه اى از سپاهم ، سر به شورش بردارد ، كه ديده ام اين امّت ، چه سان سر به تفرقه بر مى دارند و از پيشوايان گم راهى و دعوتگران به آتش [ دوزخ ] ، فرمان مى برند. من از آن خمس ، سهم خويشاوندان را دادم؛ همانان كه خداوند عز و جل فرموده است: «اگر به خدا و به آنچه ما در روز فرقان (بدر) بر بنده خود فرو فرستاديم ، ايمان داريد؛ همان روزى كه دو گروه ، روى در روى هم آوردند» . به خدا سوگند كه مقصود از خويشاوندان ـ كه خداوند ، ما را در كنار خود و پيامبرش قرار داده است ـ ، ما هستيم. خداوند متعال ، فرموده است: «پس [آن خمس] ، از آنِ خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است» . اين ، در خصوصِ ماست «تا ميان توانگرانِ شما ، دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده[ى او ]به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، باز ايستيد و از خدا بترسيد» و به خاندان محمّد ، ستم نكنيد «كه خداوند ، سختْ كيفر است» ، نسبت به كسى كه به آنان ، ستم كند .
اين ، لطف و رحمتى است از جانب خداوند به ما، و ثروتى است كه خداوند به سبب آن ، ما را بى نياز كند . اين را به پيامبرش نيز سفارش فرمود و در سهم صدقه ، بهره اى براى ما قرار نداد. خداوند ، پيامبرش صلى الله عليه و آله و ما اهل بيت را گرامى تر از آن داشت كه از چرك دستِ مردم (صدقه) به ما بخورانَد ؛ امّا آنان ، خدا و فرستاده اش را تكذيب كردند و كتاب خدا را ـ كه به حقّ ما گوياست ـ ، انكار كردند و ما را از حقّى كه خدا برايمان نهاده ، محروم ساختند. رنج ها و ستم هايى كه ما بعد از پيامبرمان ديديم ، خاندان هيچ پيامبرى از امّتش نديد . از خدا در برابر آنان كه به ما ستم كردند ، يارى مى جوييم . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به [ يارى ] خداى بلندمرتبه باعظمت.

1.. كنايه از تداوم و استمرار آن فتنه است.

صفحه از 85