2 / 1 ـ 4
توحيد ناب
۳۴۲.امام على عليه السلام :سرآغاز دين ، شناخت خداست و كمال شناخت او ، باور كردن اوست و كمال باور كردنش ، يگانه دانستن اوست و كمال يگانه دانستنش ، خالص شمردن اوست و كمال خالص شمردن ، نفى صفات از اوست ؛ زيرا هر صفتى گواهى مى دهد كه غير موصوف است و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غير صفت است .
۳۴۳.امام صادق عليه السلام :خدا ، غايت كسى است كه آن را غايت قرار مى دهد ، و مغيّا ، ۱ غير از غايت است . خداوند ، در پروردگارى ، يكتاست و خويشتن را به نامحدودى وصف كرده است. پس ياد كننده خدا ، غير از خداست و خدا ، غير از نام هايش است ، و جز خداوند ، هر چيزى كه نام «چيز» بر او اطلاق شود ، آن چيز ، مخلوق است .
آيا نمى بينى كه خداوند مى فرمايد : «و عزّت ، از آنِ خداست ؛ بزرگى از آن خداست» و فرموده است : «و نام هاى نيكو از آنِ خداست . پس او را به اين نام ها بخوانيد» و فرموده است : «بگو : خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد . هر كدام را بخوانيد ، براى او نام هاى نيكوتر است» ؟ پس ، نام ها مضاف به او هستند ، و اين است توحيد ناب .
1.واژه «تغييه» كه در متن عربى حديث آمده است ، يعنى : چيزى را غايت و هدفِ پيمودن راه و حركت، قرار دادن. غايت يا هدف (علّت غايى) بايد در ابتداى سلوك در ذهن قرار گيرد تا باعث سلوك و حركت گردد. با اين بيان، معناى سخن امام عليه السلام اين است كه انسان، مى تواند خداوند متعال را غايتِ سلوك انسانى خويش قرار دهد؛ امّا مغيّا، يعنى آنچه پيش از سلوك در ذهن قرار مى گيرد (علّت غايى)، غير از ذات خداست كه غايت و هدفى است كه در پايان سلوك به آن مى رسند؛ چرا كه آنچه در ذهن است، محدود است، در حالى كه خداوند متعال، خود را به نامحدودى و بى كرانگى وصف كرده است. پس، مفهوم خدا كه در خاطر و ذهن توست و موجب مى گردد كه توجّه و سلوك تو به سوى خداوند متعال باشد، غير از ذات خداست كه مصداق نام و حقيقى اين مفهوم است و در سلوك به سوى او به وى متّصل مى شوى. حال، هر گاه اين مفهوم، غير ذات خدا باشد، پس نام هايش ـ كه حاكى از اين مفاهيم هستند ـ ، به طريق اُولى غير ذات خدايند ؛ بلكه به نحوى ، مضاف به او هستند. پس عقيده برخى در خصوص اتّحاد نام و معنا باطل است (التوحيد : ص ۵۸ پانوشت محقّق) .