پژوهشى درباره امكان يا عدم امكان زوال ايمان - صفحه 5

نظريه سوم، تفكيك ايمانِ مستند به علم قطعى از ايمانِ مستند به ظنّ قوى

علّامه مجلسى ، پس از طرح مباحث كلامى مربوط به اين نظريه ، در بحار الأنوار مى گويد :
اگر در ايمان ، به گمان (حاصل از تقليد و غير آن) بسنده شود ، ترديدى نيست كه تبديل ايمان به كفر ، شدنى خواهد بود ؛ امّا اگر در ايمان ، علم يقينى شرط باشد ، تبديل آن به كفر ، مشكل است ... . آرى ! اگر يقين در ايمان شرط باشد و آن هم ، به عقيده قطعى تغييرناپذير منطبق با واقع تفسير گردد ، از بين رفتنى نخواهد بود . [اگر از بين رفت] پس ، از زوال چنين ايمانى ، معلوم مى شود كه آن شخص ، در واقع ، مؤمن نبوده است ؛ امّا اعتبار اين سخن ، جاى حرف دارد . ۱
ايشان ، نظر خود را در مرآة العقول با توضيح بيشترى بيان كرده ، مى گويد :
حقيقت اين است كه ايمان ، هر گاه به حدّ يقين برسد ، زايل شدنى نخواهد بود ، امّا رسيدن آن به حدّ يقين ، بسيار اندك است . تكليف كردن عموم مردم ، به رساندن ايمان به يقين نيز حرجى است ؛ بلكه ظاهر اين است كه در ايمان بيشتر مردم ، گمان قوى اى كه جان آدمى به آن آرامش پيدا كند ، كافى است ، و البته از بين رفتن چنين ايمانى ، ممكن است ايمان ـ همان گونه كه دانستى ـ مراتب بسيار دارد كه از ميان رفتن برخى از آن مراتب و بازگشت به شك و حتّى رسيدن به مرتبه انكار ، ممكن است و اين ، در ايمان به معاد است .
برخى از مراتب ايمان ، از ميان رفتنى نيست ، نه با گفتار ، نه با عمل ، و نه در باور . برخى از آن مراتب ، در گفتار و عملْ زايل شدنى است ، امّا در باور ، ماندگار است ؛ مثل كافرانى كه به درستى رسالت پيامبر معتقد بودند (همچون ابو جهل و امثال او) و به دليل غرض هاى تبهكارانه و خواست هاى دنيايى ، با پيامبر صلى الله عليه و آله دشمنى كردند و شديدا منكر رسالت او شدند . بسيارى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله ، نصب على عليه السلام را به مقام ولايت در روز غدير به چشم ديدند و صراحت كلام پيامبر صلى الله عليه و آله را در جاهاى بسيارى به گوش شنيدند ، امّا بدبختى و دنيادوستى بر آنها سايه انداخت و آن را منكر شدند . ۲
مقصود علاّمه مجلسى از «يقين» ، به قرينه مقابله با «ظن» ، همان علم قطعى است . بنا بر اين ، ايشان ، ظنّ قوى و اطمينان آور را هم در تحقّق ايمان ، كافى مى داند و بر اين باور است كه ايمان ، اگر مستند به «علم» باشد ، از آن جا كه تبديل «علم» به «جهل» ممكن نيست ، زوال ايمان به اين معنا نيز ممكن نيست ؛ امّا اگر ايمان ، مستند به ظنّ قوى باشد ، قابل زوال است . ليكن ايشان در ادامه سخن مى گويد :
اگر در ايمان ، جزم هم شرط باشد ، از آن جا كه علاوه بر معرفت قلبى ، اعتراف زبانى و نيز عدم صدور عملى ـ كه موجب كفر مى گردد ـ ، شرط تحقّق و تداوم آن است ، زوال ايمان از طريق انكار زبانى و يا ايجاد اسباب كفر ، امكان پذير است . ۳
بر اين اساس ، هر چند مرحوم مجلسى در بحار الأنوار و در بخش نخست مطالب خود در مرآة العقول ، ايمانِ مستند به علم قطعى را غير قابل زوال مى داند ؛ ليكن با عنايت به آنچه در مرآة العقول ، در تفسير ايمان آورده ، بايد گفت نظر نهايى ايشان با نظر بيشتر متكلّمان ، تفاوتى ندارد .

1.. بحار الأنوار : ج ۶۹ ص ۲۱۸ .

2.مرآة العقول : ج ۱۱ ص ۲۴۲ .

3.. مرآة العقول : ج ۱۱ ص ۲۴۲ .

صفحه از 8