موضع پيامبر در برابر آينده رسالت - صفحه 4

اجتماعى و سياسى آن نمى گذشت. به همين خاطر هم زمام تمامى اين امور را خود به عهده داشت. از سوى ديگر، درگيرى هاى بسيار و نبردهاى پى درپى، امكان تعميق انديشه و گسترش معيارگرايى و تعميم فرهنگ را از او ستانده بود.
همچنين ، بسيارى از كسانى كه عنوان «صحابه» داشتند ، از دين، تصوّرى درست و عميق نداشتند، نيز از پيامبر صلى الله عليه و آله و ابعاد رسالت او . آشكار است كه اينان با فقدان رهبرى، دچار بحران شده، در بحران هاى دلهره آفرين، توان تصميم را از كف مى دادند و يكسر در كمند سياست بازان و سياست زدگان قرار مى گرفتند.
آيا با توجّه به اين واقعيّت ـ كه نمونه هاى عينى آن در تاريخ، بسيار است ـ مى توان تصوّر كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چنين جامعه اى را رها كرده و سرنوشت آن را به خود جامعه سپرده باشد و در عين حال، از آينده، آسوده خاطر بوده باشد؟!

ب ـ رشد نايافتگى جامعه

بر بخش پايانى سخن پيشين ، تأكيد مى كنيم كه وارثان آن رسالت تحوّل آفرين، از چنان جايگاه فكرى و سياسى والايى برخوردار نبودند كه بتوانند با آرامش و آينده نگرى، فردايشان را رقم بزنند ؛ چرا كه هنوز هم رسوبات جاهلى و تعصّبات قبيله اى، در آنان نفوذى جدّى داشت.
باز هم تأكيد مى كنيم كه آنان ، درك استوارى از جايگاه والاى نبوّت و پيامبر خدا نداشتند و از اين رو بود كه گاه، او را چنان فردى مى انگاشتند كه «از سرِ خشم و خشنودى» ۱ سخن مى گويد و ديگر گاه، او را به عدالت ، توصيه مى نمودند و گاه، به سبب گران آمدن تصميم هاى او بر آنان، در اصل رسالت، شك مى كردند. ۲

1.المستدرك على الصحيحين : ج ۱ ص ۱۸۷ ح ۳۵۹ ، المصنّف فى الأحاديث والآثار : ج ۶ ص ۲۲۹ ح ۴ .

2.ر . ك : ج ۶ ص ۲۹۳ (پژوهشى درباره مارقين وريشه هاى انحراف آنان) . همچنين براى اطلاع بيشتر ، ر . ك : كتاب «النص والاجتهاد» .

صفحه از 14