موضع پيامبر در برابر آينده رسالت - صفحه 8

فرض دوم: وا گذاردن آينده جامعه به تدبير امّت

طبق اين فرض، بايد بر اين باور باشيم كه پيشواى آينده امّت ، در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تعيين نگرديد و اين امر به عهده امّت نهاده شد ؛ اين كه آگاهان از مهاجر و انصار ، با شورا و رايزنى، آينده امّت را رقم زنند. آيا مى توان چنين باورى را پذيرفت و آن را با حقيقت، منطبق دانست؟
نكات مربوط به اين فرض تأمّل برانگيز را بدين سان مى توان برشمرد:
الف ـ اگر چنين فرضى را بپذيريم، پيامبر خدا مى بايست امّت را با نظام شورايى و چند و چونىِ آن آشنا مى كرد و حدود، وظايف و قوانين شورا را مشخّص مى ساخت ؛ چرا كه جامعه اسلامى تا بدان روز، نه چنان شيوه اى را در ساختار حكومت، تجربه كرده بود و نه از چگونگى آن آگاهى داشت. آيا معقول است كه بگوييم پيامبر صلى الله عليه و آله مردم را در رهبرى آينده امّت، به شيوه اى نامعلوم ، حوالت داده است؟!
آنچه اين پندار را يكسره تباه مى سازد، اين است كه داعيه داران و مَسندنشينان خلافت، هرگز بر چنين پيش بينى اى از سوى پيامبر خدا استناد نكرده اند : ابو بكر، به

صفحه از 14