اين همه ، نمايانگر آن است كه شيعه ، با آموزه هاى ارجمند پيشوايانش ، از جريان عزادارى عاشورا و يادكرد حادثه كربلا ، چونان حركتى فكرى ، انقلابى و دينى ، حراست كرده و از هر فرصتى براى برپايى آن ، بهره جُسته است .
اكنون شايسته است در پايان اين بخش، سخن بلند و ارجمند معلّم امّت ، شيخ مفيد ، عالم بزرگ شيعى اين دوران را ـ كه در تدوين و شكل گيرى باور شيعى در دوره غيبت، سهم بزرگى دارد ـ در باره روز عاشورا بياوريم :
روز دهم محرّم ، روز شهادت آقايمان ابا عبد اللّه ، امام حسين عليه السلام به سال 61 ق ، روز تجديد اندوه آل محمّد صلى الله عليه و آله و پيروانشان است . از امام صادق عليه السلام و امام باقر عليه السلام روايت شده كه در اين روز از كامجويى و لذّت ، خوددارى شود و مراسم عزا برپا گردد و از خوردن و آشاميدن تا ظهر ، خوددارى شود و بعد از ظهر ، غذايى به مقدار غذاى مصيبت ديده ، مانند شير ، خورده شود و از غذا و نوشيدنىِ گوارا و لذيذ استفاده نشود . ۱
عزادارى در مصر
با استقرار دولت فاطميان ـ چنان كه گذشت ـ گروهى از شيعيان، در روز عاشورا بر مزار دو امام زاده آن ديار ، يعنى امّ كلثوم و نفيسه ، اقامه عزا مى كردند كه پس از مدّتى در داخل شهر قاهره و در مشهد الحسين عليه السلام ، اين جريان را ادامه دادند و در اين حكومت ، عزادارى ، شكل حكومتى يافت و با تشريفات ، انجام مى شد ۲ كه چگونگى
1.مَسارّ الشيعة : ص ۶۰ .
2.ابن طوير گفته : روز دهم محرّم ، خليفه از مردم ، كناره مى گرفت و وقتى ساعاتى از روز مى گذشت ، رئيس ديوان قضا (قاضى القضات) و شهود ، لباس رسمى شان را عوض مى كردند ـ همان گونه كه امروز هستند ـ و به مزار حسين عليه السلام مى رفتند . پيش ترها هم در جامع الأزهر به اين رسم ، عمل مى شد ، و زمانى كه با همراهانشان از خوانندگان حاضر و صدرنشينان در مجالس ، در مزار مى نشستند ، وزير مى آمد و در صدر مجلس مى نشست و قاضى و ميزبان در دو طرفش مى نشستند و خوانندگان به نوبت مى خواندند و گروهى از شاعران ـ غير از شاعران خليفه ـ در مصيبت اهل بيت ، مرثيه مى سرودند . اگر وزير رافضى بود ، غلو مى كردند و اگر سنّى بود ، اعتدال را رعايت مى كردند و اين مراسم ، تا سه ساعت ادامه داشت . آن گاه با رؤساى نمايندگان و سفيران ، به كاخ دعوت مى شدند و نيز وزير بر مركب ، سوار مى شد و در حالى كه دستمالى كوچك [بر گردن] داشت ، به خانه اش مى رفت و قاضى القضات و ميزبان و همراهان آن دو هم وارد باب الذهب مى شدند. سكّوهاى تالارها به جاى قالى ، با حصير فرش شده و جايى كه سكّو نداشت ، نيمكت در كنار سكّوها قرار داده شده بود تا فرش سكّوها تكميل شود . صاحب خانه در آن جا مى نشست و قاضى و داعى هم در كنارش مى نشستند و مردم بر حسب جايگاه اجتماعى شان به ترتيب مى نشستند و خوانندگان و شاعران مى خواندند و مى سرودند و خوان اندوه ، پهن مى شد و در حدود هزار ظرف عدس ، نمكسودها ، ترشيجات ، پنير و شير و عسل و كلوچه و نان كه رنگش با شاخه درخت خار دگرگون شده بود ، بر آن مى گذاشتند .
ظهر كه نزديك مى شد ، صاحب خانه و ميزبان ، بر آستانه در مى ايستاد و مردم براى خوردن ، وارد مى شدند . قاضى و داعى هم مى آمدند و صاحب خانه به نيابت از وزير مى نشست و آنها هم در كنار او مى نشستند . كسانى هم بودند كه براى خوردن حضور پيدا نمى كردند و كسى هم آنها را وادار به اين كار نمى كرد . وقتى مردم از خوردن غذا فارغ مى شدند ، به همان صورتى كه براى عزا آمده بودند ، سواره به منزلشان باز مى گشتند و نوحه سرايان در آن روز در شهر قاهره مى چرخيدند ، و فروشندگان ، مغازه هايشان را تا عصر مى بستند ، و مردم ، عصرگاهان، آنها را باز مى كردند و فروشندگان به داد و ستد مى پرداختند (الخطط المقريزية : ج۲ ص۲۹۱) . ابن تغرى نيز در ادامه اين گزارش افزوده است : اين ، رسم خلفاى فاطمى در مصر از نفر اوّل آنها المعزّ لدين اللّه ، تا نفر آخرينشان العاضد لدين اللّه بود (النجوم الزاهرة : ج ۳ ص ۱۵۳ حوادث سال ۴۸۸ ق) .