سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 47

به كتاب خدا و سنّت پيامبرش عمل كرد و چون مرگش نزديك شد ، تصميم گرفت تعيين خليفه را به شوراى شش نفره ـ كه آنها را از ميان مسلمانان انتخاب كرد ـ ، وا گذارد . بنا بر اين ، ابو بكر به گونه اى عمل كرد كه پيامبر خدا نكرده بود و عمَر به گونه اى عمل كرد كه ابو بكر نكرده بود و هر كدام با توجّه به مصلحت مسلمانان ، چنان كردند . به همين جهت ، من نيز به ديده انصاف نگريستم و چون سابقا اختلاف و كشمكش هايى در اين باره بروز كرد ، تصميم گرفتم كه براى يزيد ، بيعت بگيرم . ۱

دومين سفر معاويه و گرفتن بيعت براى يزيد

ابن اثير مى نويسد: چون مردم عراق و شام با او (يزيد) بيعت نمودند ، معاويه با هزار سوار ، ره سپار حجاز گشت . نزديك مدينه ، حسين بن على عليه السلام پيش از ديگران ، با او ديدار كرد . وقتى چشم معاويه به او افتاد ، گفت: نه سلام و نه عليك! قربانى اى كه خونش به آرامى مى ريزد و خداوند ، آن را مى ريزد!
امام حسين عليه السلام فرمود:
مَهلَاً ، فَإنّى وَاللّهِ لَستُ بِأهلٍ لِهذهِ المَقالَةِ !مواظب حرف زدنت باش! چنين حرف هايى ، شايسته من نيست .
گفت: شايسته اى و بدتر از اين را هم .
ابن زبير به ديدار معاويه آمد . به او گفت: نه سلام و نه عليك! فاسد مُفسد حيله گرى كه [حيوانى را مى ماند كه] سرش را به سوراخ فرو مى برد و با دمش مى جنگد و چيزى نمانده كه دمش را بگيرند و كمرش را بشكنند . او را از برابرم دور كنيد .
مأموران ، تازيانه بر پيشانى اسبش زدند [تا برفت] .

1.الإمامة و السياسة : ج ۱ ص ۲۰۴ ـ ۲۱۲ ، تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۰۳ . نيز ، ر . ك : المعجم الكبير : ج ۱۹ ص ۳۵۶ ح ۸۳۳ .

صفحه از 58