امام صادق علیه السلام
إنّ قُدّامَ القائمِ عَلَاماتٍ تكونُ مِنَ اللّهِ عزّوجلّ للمؤمنينَ،... ذلكَ قَولُ اللّهِ عزّ وجلّ: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ» يعني المؤمنينَ قبلَ خروجِ القائمِ عليه السلام« بِشَيْءٍ مِنَ الخَوْفِ والجُوعِ ونَقْصٍ مِنَ الأمْوالِ والأنْفُسِ والثَّمَراتِ وبَشِّرِ الصّابِرينَ».
خداوند براى مؤمنان نشانههايى از قيام قائم عليه السلام بر شمرده است.... اين سخن خداوند متعال كه: «شما» يعنى مؤمنان پيش از قيام قائم «را حتما به چيزى از ترس و گرسنگى و كمبود مال و جان و ميوهها مىآزماييم و شكيبايان را نويد ده» .
كمال الدين : ص649 ح3 .
پایبندی به اصل انصاف
ولا يَخُصُّ نَفْسَهُ بشئ دُونَهُمْ
ترجمه و شرح
«برای خود چیزی اختصاصی نمیخواست، مگر آنکه برای برادرانش نیز همان را خواستار بود».
امام حسن علیه السلام تنها به یکی از حقوق برادران اشاره کرده است که بهنظر میرسد یکی از مهمترین یا شاخصترین حقهای برادر ایمانی است. این معنا را میتوان از حدیث امام صادق علیه السلام در بیان حقوق برادری برداشت کرد:
أيْسَرُ حقٍّ مِنها أنْ تُحِبَّ لَهُ ما تُحِبُّ لنَفْسِكَ، وتَكْرَهَ لَهُ ما تَكْرَهُ لنَفْسِكَ؛۱«كمترينِ اين حقوق آن است كه براى او همان چيزى را دوست داشته باشى كه براى خود دوست دارى و بر او نپسندى آنچه را بر خود نمىپسندى».
به نظر میرسد که این حدیث یکی از سادهترین بیانها در ترسیم حقوق برادران ایمانی به شمار میرود؛ تا جایی که برخی از اندیشمندان علم اخلاق، این جمله را به عنوان کلید اصلی رفتار اخلاقی با همنوعان دانسته، یا معیار ارزشمندی افعال اخلاقی را از آن اخذ کردهاند. دقت و تأمل در این بیان بسیار عمیق، اعتراف هر نکتهسنجی را موجب خواهد شد به اینکه درحقیقت، رعایت این اصل بهمنزلۀ رعایت تمام حقوق برادران ایمانی است؛ چراکه همۀ آنچه در بیان حقوق برادران گذشت، از جمله اموری است که هرکس میپسندد که دیگران در حق او به آن پایبند باشند و آنها را رعایت کنند. از این جهت، پایبندی و التزام عملی به مفهوم این حدیثِ گرانسنگ، سهل ممتنع خواهد بود. البته ملا صالح مازندرانی رحمه الله علیه و مجلسی رحمه الله علیه در شرح خود، این ویژگی را نشانة نهایتِ خیرخواهی و مهربانی و دلسوزی و طبع ملایم و لطیف میداند که موجب میشود آدمی در همه حال از نزدیکان و خویشاوندان خود غافل نباشد و مشکلات آنان را مشکلات خویش بداند و شادی آنان موجب فرح و نشاط او گردد.۲
1.. همان: ح۱۶۷۸.
2.. ر.ک: شرح أصول الکافی: ج ۹ ص۱۷۲؛ بحارالانوار: ج۶۶ص۲۹۷.