مهدويّت و جهانى شدن - صفحه 11

كامل خواسته‏هاى خود را برآورده كند، مگر آن كه آزادى او به آزادى ديگر شهروندان يا حقوق آنها لطمه‏اى بزند . اين امر نقش دولت و دين را در زندگى فردى و اجتماعى مردم به شدّت كاهش مى‏دهد و موجب شكاف طبقاتى بين جوامع انسانى مى‏شود.
اين مبنا نيز با آموزه مهدويّت ناسازگار است؛ زيرا مهدويّت انسان را به فضيلت و معنويت و سعادت واقعى فرا مى‏خواند و آزادى انسان را در چارچوب فضيلت و معنويّت تعريف مى‏كند. آموزه مهدويّت در واقع منافاتى با آزادى انسان ندارد. خداوند انسان را موجودى آزاد و مختار آفريده است؛ امّا آزادى انسان به اين معنا نيست كه هر كارى بخواهد انجام دهد؛ هر چند موجب گم‏راهى يا سقوط معنوى ديگران شود يا به هلاكت خودش بينجامد. انسان علاوه بر آزادى سياسى - اجتماعى ، نيازمند آزادى معنوى است تا در سايه آن از هر گونه بندگى و بردگى غير خدا، از قبيل هواى نفس، قدرت ، ثروت ، شهرت ، مقام و... آزاد شود. تنها در چنين فضايى است كه هر كسى مى‏تواند آزادانه راه فضيلت و معنويت را طى كند؛ امّا ليبراليسم غربى اين معنا از آزادى را نپذيرفته است و به آزادى بى‏قيد و بند اعتقاد دارد؛ در حالى كه اين نوع از آزادى - چنان كه گفتيم - موجب ظلم و سلب آزادى برخى از انسان‏ها مى‏شود. ليبراليسم غربى، كه از مبانى جهانى‏سازى غربى است، با آموزه دينى و مهدويّت اسلامى سازگارى ندارد.

4. حس‏گرايى و تجربه‏گرايى‏

يكى از مبانى فكرى تمدّن امروز غرب ، حس‏گرايى است. بنا بر اين مبنا علمى يا واقعى بودن هر چيزى، از راه تجربه و حس به اثبات مى‏رسد؛ به عبارت ديگر مبانى فكرى غربى بر اساس حس يا عقل محض استوار است؛ در حالى كه مبانى فكرى مهدويّت، علاوه بر عقل، بر وحى و معارف وحيانى تكيه دارد. طبيعى است همين نگاه مادى‏گرايانه غربيان به واقعيات منجر به انكار امور ماوراء مادى (متافيزيك)

صفحه از 16