مهدويّت و جهانى شدن - صفحه 9

ريشه‏هاى تاريخى جهانى شدن‏

بر اساس مبناى سوم (پديده بودنِ «جهانى شدن»)، ريشه‏هاى تاريخى جهانى شدن را مى‏توان در عمق تاريخ بشر يافت بنا بر ديدگاه جامعه‏شناسان و باستان‏شناسان، زندگى بشر از اجتماعات كوچك خانوادگى در جنگل‏ها و غارها و پناهگاه‏ها شروع شده و به تدريج به جمعيت‏هاى عشيره‏اى و قبيله‏اى و اجتماعات محدود در كنار چشمه‏ها و رودخانه‏ها تبديل شده است. اين اجتماعات كوچك بعدها تبديل به روستاها و واحدهاى كوچك شده‏اند و سپس شهرها تشكيل شده و به تدريج از آنها كشورها و دولت‏ها پديد آمده‏اند. بنا بر اين در مجموع زندگى بشر به سوى جهانى شدن در حركت است. يعنى هر چه به پيش مى‏رويم تفرقه‏ها كمتر، و تجمع‏ها بيشتر مى‏شود. البته اين حركت در قرون اخير سرعت بيشترى گرفته است و با بهره‏گيرى از وسايل جديد ارتباط جمعى حركت به سوى جهانى شدن ، باز هم شتاب بيشترى هم خواهد گرفت.

نقد مبانى فكرى جهانى‏سازى غربى‏

مهم‏ترين مبانى فكرى و نظرى جهانى شدن غربى، يعنى پروژه جهانى‏سازى كه با مبانى فكرى اسلام و انديشه مهدويّت ناسازگار است، عبارت‏اند از:

1. انسان‏محورى‏

بناى فكرى و نظرى تمدن غربى بر پايه انسان‏محورى شكل گرفته است؛ در حالى كه مهدويّت اسلامى بر پايه خدامحورى استوار است. در نظام اعتقادى انسان‏محور، انسان بخشى از جهان طبيعت است كه بر اساس يك فرايند مداوم پا به عرصه وجود گذاشته است. اين عقيده به شدّت متأثر از نظريه تحول طبيعى داروين است و تا آن جا پيش رفته است كه هر چيزى، حتّى فلسفه و دين را هم مشمول قانون تحوّل مى‏داند.

صفحه از 16