بحثى در باره حكميّت - صفحه 2

اتّفاق افتد و امام عليه السلام در صحنه درگيرى با شاميان مجبور شود با بخش عمده اى از سپاه خود بجنگد .
هنگامى كه معاويه به اين نتيجه رسيد كه تاب مقاومت در برابر سپاه امام عليه السلام را ندارد و درصورت ادامه جنگ ، پيروزى امام عليه السلام قطعى است ، با شناختى كه از بخش عمده اى از سپاه امام عليه السلام داشت، به پيشنهاد عمرو بن عاص، دو حيله شيطانى خطرناك در پيش گرفت : يكى براى آتش بس و توقّف موقّت جنگ، و دوم، متلاشى كردن و يا تضعيف نيروهاى امام عليه السلام ، وهر دو نيرنگ او با كمك عوامل نفوذى اى كه در سپاه امام عليه السلام داشت، نتيجه داد .
نيرنگ نخست، بالا بردن قرآن بر نيزه ها و دعوت كردن امام عليه السلام به حكميّت قرآن بود كه جنگ را متوقّف كرد و نيرنگ دوم، داستان حكميّت بود كه خيلى پيچيده تر اجرا شد ، به گونه اى كه سرانجامْ بخشى از كارآمدترين نيروهاى امام عليه السلام را رو در روى او قرار داد .
به همان دليل كه امام عليه السلام بعدها ناچار شد در واقعه نهروان با ياران خود بجنگد ، در واقعه صِفّين نيز چاره اى جز پذيرش فشار آنان و تن دادن به حكميّت نداشت . جمله معروف امام عليه السلام هنگام پذيرش حكميّت كه : «لقد كنت أمسِ أميرا ، فأصبحت اليوم مأمورا ! وكنتُ أمس ناهيا ، فأصبحت اليوم منهيّا ! ؛تا ديروز ، فرمانده بودم و امروز فرمانبر گشته ام و تا ديروز ، خود ، نهى كننده بودم و امروز ، نهى شده ام»۱ نشان دهنده اين واقعيت تلخ است .

2 . چرا ابو موسى؟

برخى از محقّقان ، احتمال منافق بودن ابو موسى اشعرى را داده اند؛ ۲ امّا اسناد تاريخى اين احتمال را تأييد نمى كنند ، بلكه ظاهر سخنان امام عليه السلام درباره او برخلاف

1.ر . ك : ص ۱۷۶ ح ۲۵۷۷ .

2.أنساب الأشراف: ۲ / ۴۰۲.

صفحه از 10