پژوهشى درباره مارقين و ريشه هاى انحراف آنان - صفحه 32

مُضَلِّلاً ، فَإِذا وَرَدَ عَلَيهِ مِنَ الأُمورِ ما لَم يَعرِفهُ أنكَرَهُ وكَذَّبَ بِهِ وقالَ بِجَهالَتِهِ : ما أعرِفُ هذا ، وما أراهُ كانَ ، وما أظُنُّ أن يَكونَ ، وأنّى كانَ ؟ وذلِكَ لِثِقَتِهِ بِرَأيِهِ وقِلَّةِ مَعرِفَتِهِ بِجَهالَتِهِ ، فَما يَنفَكُّ ـ بِما يَرى مِمّا يَلتَبِسُ عَلَيهِ رَأيُهُ مِمّا لا يَعرِفُ ـ لِلجَهلِ مُستَفيدا ولِلحَقِّ مُنكِرا ، وفِي الجَهالَةِ مُتَحَيِّرا ، وعَن طَلَبِ العِلمِ مُستَكبِرا . 1 نادان ، كسى است كه به خاطر ناآگاهى از دانش ، خويش را عالم مى داند و به نظر خود ، بسنده مى كند ؛ از عالمان ، دورى مى گزيند و از آنان عيبجويى مى كند؛ و هركس كه با وى مخالفت كند ، او را خطاكار مى داند و دانشورى را كه به برخى امور علم و شناخت دارد ، گم راه كننده مى شمارد ، و هرگاه چيزهايى مطرح شود كه نمى داند آن را منكر مى شود و تكذيب مى كند و به خاطر نادانى اش مى گويد: «اين را نمى شناسم» و «فكر نمى كنم كه چنين باشد» و «گمان نمى برم كه وجود داشته باشد» و «كجا چنين چيزى است؟». همه اينها به علّت اعتماد به نظر خود و ناآگاهى از مقدار جهالتش است و به علّت مشتبه شدن كار ، از آنچه معتقد است، جدا نمى شود و بهره نمى برد و حق را منكر مى گردد و در نادانى متحيّر مى ماند و از دانشجويى سر بر مى تابد .

سه . تكفير و متّهم ساختن

از جمله ثمرات تلخ و زيانبار تندروى هاى از سر جهل و افراطگرى هاى بى بنياد و تعمّق در دين و خود محورى هاى زاييده از آن ، متّهم ساختن ديگران به بى دينى است . سطحى نگرانِ جامد و خودپسند كه خود و چگونگى رفتار خود را معيار حق گرفته اند ، سريع و بدون هيچ پايه و بنيادى درباره ديگران داورى مى كنند و چوب تكفير را بر سر هر آن كه چون آنها نمى انديشد ، فرود مى آورند .
خوارج ، چنين بودند . آنها كه خودْ حَكَميّت را بر امير مؤمنان تحميل كرده

1.تحف العقول : ص ۷۳ ، بحار الأنوار : ج ۷۷ ص ۲۰۳ ح ۱ .

صفحه از 39