قلندريّه را كه اين صفات را به حقيقت از براى آن جناب مىخوانند و در اشعار خود مىگويند: على اوّل، على آخر، على باطن، على ظاهر. (19: ص 534، ح 36)
و همين قدر از اخبار كه ذكر شد كافى است در بيان وجه غلط و خلط و تدليس ملاحده و تأويل ايشان.
پس هرگاه مثل خطبة البيان و امثال آن نسبت داده شود به ايشان، نبايد حكم به صحّت ظاهر آن كرد، و نبايد حكم به بطلان آن كرد رأسا. پس گاه است كه از ايشان باشد و چنان كه اين حديث معراج اين تأويل را دارد و صحيح است، آنها نيز بر وجهى صحيح محمول باشند؛ پس بايد چشم گشود و از حقيقت غافل نشد.
به اينجا ختم مىكنيم كلام را. ختم اللّه أمورنا بالحسنى و جعل لنا الآخرة خيرا من الأولي و قد فرغ مؤلّفه الفقير إلى اللّه الدائم، ابنالحسن الجيلانّي ابوالقاسم، نزيل دار الإيمان قم صانها اللّه عن التصادم و التلاطم، يوم الخميس الثامن من شهر اللّه الأعظم من شهور سنه الألف و المأتين و الثلاث عشر و الحمدللّه أوّلا و آخرا و باطنا و ظاهرا.
منابع
1. احسائى، محمّدبن على. عوالى اللئالى العزيزه في الاحاديث الدينيّة. ج 4، قم: 1405ق.
2. برسى، رجب. مشارق انوار اليقين. بيروت: مؤسسة الاعلمي، 1419ق.
3. بغدادى، احمدبن على. تاريخ بغداد. ج 13، دارالكتب العلميه. 1417ق.
4. بيد آبادى، مسعود. معرفت مشارق انوار اليقين. مجله علوم حديث شماره 22، سال 6، شماره 4، 1380ش.
5. ــــــــــــــــ. نگاهى به خطبة الافتخار و خطبة تطنجيه. مجله علوم حديث شماره 25، سال7، شماره 3، 1381ش.
6. حافظيان بابلى، ابوالفضل. معرفى چند نسخه عكسى. مجله ميراث شهاب، سال سيزدهم، شماره اول و دوم، 1386ش.
7. حسينى، سيد احمد. فهرست نسخههاى خطى كتابخانه آية اللّه مرعشى. ج 8، قم.
8. دانش پژوه، محمّدتقى. فهرست نسخههاى خطى كتابخانه دانشگاه تهران. ج 5، 1335ش.