نيز سياههاى نيست كه به قصد «مسئله سازى كاذب» برآمده باشد؛ بلكه فهرستى است فرآورده «مسئلهيابى مبتنى بر واقعيّت» كه براى تبيين صواب از خطا فراهم آمده است. نتيجه اصلى چنين فهرستى، بازنگرى مطالعات پيشين است نه با نگاهى تحقيقىِ محض ـ كه فارغ از فايده و ثمره آن در صحنه عمل باشد بل با نگاه پژوهشى كاربردى كه اين علم را در عمل بجويد و با ديدى عملگرايانه بدان بنگرد و تحقيق موضوع را مقدّمه تحقّق اصول آن بداند.
پيشينه اختلاف در فهم معناى امامت و گستره آن، به زمان حضور امامان معصوم عليهم السلام مىرسد. ريشه اختلاف از ديرزمان، همان بوده كه اكنون هست. منشأ اختلاف «سخن گفتنِ كسانى است كه علم كامل ندارند» چنان كه در بيان امام معصوم عليه السلام آمده است. ۱ بدين رو، نه تنها در زمان غيبت امام عليه السلام كه در زمان حضور معصومان عليهم السلام نيز، آنان كه بدون رجوع به آن بزرگواران و بدون آنكه شناخت آن مقام را از «صاحب آن مقام» بخواهند در باب امامت سخن مىگفتند، به اختلاف مىافتادند.
در اين ميان، معدود كلماتى كه در باب توصيف شأن و مقام امامت، از زبان امامان معصوم عليهم السلام در اختيار داريم، به يُمن توجّه معدود افرادى است كه به اين حقيقت متفطّن شدند كه: «وصف خورشيد را تنها از زبان خورشيد بايد شنيد و بس». در اين مجال كوتاه به چند نمونه اشاره مىشود:
جابربن يزيد جعفى در محضر حضرت باقر العلوم عليه السلام از اختلاف مردم شكايت مى كند كه جانِ او را سوزانده است. گر چه موضوع اختلاف در اين جمله بيان نشده، ولى به قرينه اينكه امام باقر عليه السلام در جواب او، متن كامل «خطبة الوسيلة» را از امام اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مىكند، احتمالاً امامت، يكى از موضوعهاى مورد اختلاف بوده است. (نك: روضه كافى، حديث 4)
عبدالعزيزبن مسلم، صحنهاى را گزارش مىدهد كه در مسجد جامع مرو، گروههاى مردمان گرد هم آمده بودند و در مورد امامت و اختلاف در مفهوم آن با هم