در سطور پيشين، از برخى اصحاب بزرگ و وفادار امامان، نام برديم كه براى فهم معناى امامت، به جاى دريوزگى نزد اين و آن، مستقيما به امام زمانشان رجوع مىكردند. نيز ديديم كه جناب ابانبن تغلب، رجوع هر فرد به امام زمانش را ضابطه و درجه اعتقاد شيعى دانسته است. پس ما، هم اكنون، در برابر اين وظيفه چه كردهايم و چه مىكنيم؟
به نظر مىرسد كه بخشى از وظيفه ما در قبال امام زمانمان ـ و نه تمام آن ـ توجّهى است كه بايد نسبت به كلمات نورانىِ پدران گرامى ايشان عليهم السلام نشان دهيم. تأكيد مى شود كه اين تمام وظيفه ما نيست؛ چرا كه اگر به آن حجّت حىّ خدا در روزگار خود توجّه نكنيم، در فهم معانى كلمات امامان پيشين نيز با مشكلات روبرو مى شويم؛ به گونهاى كه گاهى اوقات، خود، از بروز مشكل نيز بىخبر مىمانيم و در همان دام مىافتيم كه روزگارانى واقفه و اسماعيليّه و زيديّه افتادند: آنها هم تنها به سخنان امامان پيشين بسنده كردند و بدون توجّه به امام زمانشان، به فهم خود از آن سخنان، اكتفا كردند. شايد تفاوت ما با آنها در اين نكته باشد كه آنها حجّت خدا در روزگار خود را به زبان منكر شدند، ولى ما انكار زبانى يا انكار قلبى نمىكنيم؛ بلكه به دردِ غفلت از او گرفتار شدهايم. غفلت امّا، همان دام شيطان است كه سرانجام، فرد غافل را به انكار مىكشاند.
از اين نكته ـ كه در جاى خود، اهمّيّت فراوان دارد ـ فعلاً مىگذريم و به همان بخش ياد شده بسنده مىكنيم و از خود مىپرسيم:
به راستى، با متون اصيل و معتبر كه در معرفت امامان معصوم عليهم السلام از لسان مبارك ايشان صادر شده است، چگونه برخورد مىكنيم؟ متونى كوتاه و موجخيز كه چون گوهرى ـ در وزن، خُرد و در بها، بىمانند ـ جاودانهاند؛ همچون: خطبه فدكيّه حضرت صدّيقه طاهره عليهاالسلام، خطبة الوسيلة از امام اميرالمؤمنين عليه السلام ، احتجاج امام مجتبى عليه السلام در برابر سران نفاق در كاخ اموى، اتمام حجّتهاى امام حسين عليه السلام در طول ميسر خود از مدينه تا كربلا، خطبه امام سجّاد عليه السلام در شام، كلام جامع امام رضا عليه السلام در وصف امام، زيارت جامعه كبيره از امام هادى عليه السلام ، نامه تكاندهنده امام