2 ابنجوزى، در برابر عبدالمغيث حنبلى ـ كه در دفاع از يزيد اموى و جناياتش رسالهاى پرداخته بودـ كتاب «الردّ على المتعصّب العنيد المانع من لعن يزيد» را نوشت و ضرورت تبرّى از او را با دليل، روشن ساخت. (نك: الكنى و الالقاب 1 / 247 ـ 248)
فضلبن روزبهان در آخرين باب از كتاب «وسيلة الخادم إلى المخدوم»، تولّى و تبرّى را يكى از اركان دين بر مىشمارد؛ به ويژه در مورد بنىاميّه و كسانى كه مانند آنها عمل كنند.
آلوسى در تفسير «روح المعاني» ذيل آيه «فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا في الأرض و تقطّعوا أرحامكم.» (محمّد (47) / 22) در همين موضوع، به تفصيل، سخن مىگويد و تبرّى از چنان عناصرى را لازمه ايمان مىشناساند.
بر اساس اين نمونهها ـ كه بخشى از ديدگاههاى فراوان دانشمندان فريقين است ـ مىتوان احتمال داد كه غزّالى، با نگاه خاصّ خود به اين مسئله در كتاب «احياء العلوم» ـ كه در باب آفات اللّسان، حتّى لعن شيطان را هم خلاف احتياط برمىشمارد ـ (احياء العلوم 3 / 125: و على الجملة ففي لعن الأشخاص خطر فليجتنّب ولا خطر في السكوت عن لعن إبليس مثلاً فضلاً عن غيره.) ظاهرا قصد شوخى داشته نه كلام جدّى و لذا نمىتواند مبناى قضاوت و عمل قرار گيرد. ۱
5. با نگاهى از سر معرفت، بصيرت و تفقّه به اصل تولّى و تبرّى، نتايج علمىِ چندى به دست مىآيد؛ از جمله:
در علم دين، از دريوزگى به خانه دانشمندانِ علم الهيّات غير مسلمان بپرهيزيم. (يا كميل! لاتأخذ إلّا عنّا تكن منّا. (تحف العقول / 171)) البتّه اطّلاع از نظرهاى ديگران، مفيد بلكه لازم است؛ ولى دريوزگى و كاسه ليسى آنها، همان عملى است