كه در اين غوغاى رقابت كمّيّتها و دنياطلبىهاىِ رنگ و وارنگ، به اين مهمّ بينديشد؟! كيست كه از اين خوانِ گسترده الاهى، لقمههايى براى نسل جوان آسيبپذير و سرنوشت ساز برگيرد تا آنان، گرسنگى فكرىِ خود را با غذاهاى آماده آلوده و مسموم، برطرف نكنند؟!
8. آيا چنين نگاهى به منابع نقلى، به معناى تعطيل عقل است؟! سخن در اين است كه حكم عقل، رجوع به منابع نقلى و تسليم در برابر آن است؛ چرا كه عقل و نقل، هر دو، حجّتهاى خدايند بر مردمان. و اين حجّتها، همواره، با هم پيوسته و همراهاند. بهتر آن است كه در اينجا، سخن فقيه اصولى بزرگ، ميرزا ابوالقاسم قمى - صاحب كتاب قوانين الاصول - را بياوريم. آن بزرگمردِ ميدان انديشه و عمل - كه در آستانه دويستمين سالگرد وفات او هستيم - در ضمن نصايح علمى خود مىگويد:
«تخليه و مبرّا كردن نفس در اينجا بسيار صعب است، چرا كه هيچ لذّتى در دنيا فوق لذّت ادراك نيست. و هيچ مايه دنيايى فريبندهتر از علم نيست. از همه چيز زودتر، آدمى را هلاك مىكند. و ادراك، هرچه دقيقتر و لطيفتر باشد، فريبندهتر است. بسيار مرد بزرگى مىخواهد كه بعد (از) مجاهده بسيار، مطلبى را بفهمد و منظّم كند، و به مجرّد اينكه كلامى از معصوم به او برسد، از فكر خود دست بردارد، و به حقيقت كلام معصوم عمل كند. بلكه چون امر او مردّد بينالمحذورين مىشود، سعىِ مالاكلام مبذول دارد كه ميانه آنها جمع كند. چون كلام خود را، دل نمىگذارد كه دست بردارد، كلام معصوم را تأويل مىكند. فهم و ذهن و شعور وقّاد، مايه امتحانى است به جهت انسان، كه در هر زمانى، دينى مىتوان به اثبات آورد با ادلّه تمام. و سخت شبيه است ذهن وقّاد به صورت بسيار خوب، كه حق تعالى كسى را بسيار خوش صدا كرده باشد، و مىگويد كه عنا مكن كه حرام است.
پس هرچند افلاطون را به شاگردى قبول نداشته باشى، و ابوعلى را خوشهچينِ