سخن مدير مسئول
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
أنت بحمداللَّه عالمة غير معلّمة و...۱
1. سخن از بزرگ بانويى است كه چنين مدال افتخارى از امام زمانش سيّد الساجدين عليه السلام به او مىرسد.
سخن از بانويى است بِشكوه چون كوه، و استوار چون صخرهاى نستوه كه «آهنگ خشم صبورش، عيش مغروران را منغّص مىكند».
بانويى سرفراز، «نايب آن حنجره مشبّك كه به تاراج زوبين رفت و دلش مهمانسراى داغهاى رشيد شد».
بانويى سرو قامت كه در برابر مصحفهايى كه بر سر نيزه تزوير و نفاق، خودنمايى مىكرد، قرآن خواند، «به نيابت كلّ آن سى جزء كه با سرانگشت نيزه ورق خورد» و بدينسان «تجويدى تازه به تاريخ آموخت».۲
سخن از زينب كبرى است.
2. «زنى بزرگتر از تعريفهاى «طبق معمول» و «هميشگى» از زنانگى. مفهومى سترگتر از مصداقهاى روزمرّه و دم دستِ انسانِ خوگرفته به تنبلى و دلبسته به يكسانسازى. خواهرى كه تمركز همه بارقههاى حماسى را قرارگاهى براى زمانى فراتر از «هميشه»، در نام خويش دست و پا مىكند.»
بانويى كه اگر نبود، «خونِ تابناك ستارههاى دشت سوخته كربلا براى هميشه مىخفت و بذر فريادهاى علوى، جوانه زدن را از ياد مىبرد و دستهاى بدلى، اصل مطلب را در هجوم