كردند. (همان: 8-10).
خطبههاى حضرت زينب(س) به عنوان پديدهاى زبانى، از تأثيرات اجتماعى و فرهنگى دور نبوده است. زينب(س) از فصاحت و بلاغت قرآن و نبىّ اكرم صلى اللَّه عليه وآله و على عليه السلام بهرهها برده؛ همان قرآن كه فصاحت وبلاغت آن، خطباء وادباء عرب را عاجز كرده و همان نبى كه «أفصح من نطق بالضاد» بود و همان على عليه السلام كه نهجالبلاغه او فصيحترين كلامها بعد از قرآن و كلام نبى صلى اللَّه عليه وآله است. تحليل كلام چنين شخصيّتى، اگرچه بارها و بارها صورت گرفته است، ولى به جرئت مىتوان گفت كه اكثر تحليلگران نتوانستهاند فصاحت و بلاغت ايشان را حتّى به قدرى بسيار اندك، نشان دهند؛ چرا كه اكثر آنان به تحليل كلام ايشان با استناد به جنبههايى محدود از ساختارهاى متنى كلام، همچون ساختارهاى بلاغى قديم، اكتفا كرده و حتّى نتوانستهاند ارتباط بعضى ازاين ساختارهاى بلاغى، همچون آرايههاى ادبى نظير استعاره، تشبيه و سجع را با فصاحت و بلاغت ايشان بيان كنند. درحالى كه اوج فصاحت و بلاغت زينبى زمانى بروز مىكند كه ايشان با توجّه به هر موقعيّت، بهترين كلام را متناسب با آن جايگاه، بيان مىكند. به عبارت ديگر، زيبايىهاى تمام ساختارهاى متنى كلام ايشان، از ساختارهاى كلّى و بنايى آن تا ساختارهاى اسلوبى و درونى، همگى در ارتباط با بافت موقعيّتى آن ظهور پيدا مىكنند.
اين نوشتار بر آن است تا كلام حضرت زينب(س) را در خطبهها بر اساس شيوه تحليل گفتمانى، بررسى كند. خطبههاى حضرت زينب(س) از دو جنبه بافت متنى و بافت موقعيّتى، قابل بررسى و تحليلاند. داده مورد تحليل، خطبههاى حضرت زينب (س) در ميان مردم كوفه و در مجلس ابنزياد و مجلس يزيد است. در اين بررسى، ابتدا مفاهيم گفتمان، تحليل گفتمان، انواع گفتمان و گفتمان ادبى بررسى ميشود و سپس خطبههاى حضرت زينب(س) از دو جنبه بافت موقعيّتى و بافت متنى مورد تحليل قرار مىگيرد و در پايان، نتيجهگيرى خواهد آمد.