گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب «مكتب در فرآيند تكامل» بخش دوم كتاب‏ - صفحه 144

فعلاً زنده است و نمرده است. حتى مفهوم غيبت هم با جاودانگى و خلود متفاوت است. اين تمايز و تفاوت را نويسنده محترم قائل نشده‏اند.
در صفحه 62، نويسنده مشخّصاتى كه از غلو ارائه مى‏دهد: اعتقاد به اينكه كسانى علم نامحدود و علم غيب و قدرت تصرف در كائنات دارند. براى اينكه ادّعاى نويسنده درباره غلات و نتيجه‏گيرى‏هاى بعدى را بررسى كنيم بايد ابتدا به تشريح مفهوم غلو بپردازيم، مفهوم غلو چيست و چرا ائمه غلات را نفرين مى‏كردند؟ در لغت، غلو به معناى از حد گذشتن و بالا رفتن است و ارتفاع معناى ديگرى است كه براى غلو آمده است. در كتاب الزينه كه از مراجع اين كتاب نيز هست، ابوحاتم رازى غلو را چنين معنا مى‏نمايد: «غلو به معناى هرگونه از حد گذشتن است و در اعتقاد يعنى اعتقاد به صفتى براى كسى كه لايق و شايسته آن نباشد. مثلاً كسى را كه پيامبر نيست، پيامبر بدانيم و يا كسى را كه خدا نيست، خدا بخوانيم.»
در قرآن در دو آيه از لفظ غلو استفاده شده (نساء/ 171 و مائده 77) و در هر دوى آنها كه خطاب به مسيحيان است، غلو به معناى خدا انگاشتن يك مخلوق تعبير شده است. يكى از وجوه اينكه در برخى روايات، اميرالمؤمنين عليه السلام نيز به حضرت عيسى تشبيه شده، از اين جهت است.
از لحاظ اصطلاحى غلو و غلات در ميان شيعيان و اهل سنت به دو معناى متفاوت به كار مى‏رود. در ميان اهل سنت كلمه غلو به كسانى اطلاق مى‏شود كه خود را پيرو على‏بن ابيطالب مى‏دانند. چنانكه در كتاب الكيسانيه فى التاريخ و الادب نوشته وداد قاضى چنين مى‏گويد كه: «در قرن اوّل شيعه به دو گروه اطلاق شده است: گروه معتدلى كه على را بر عثمان مقدم مى‏دانسته‏اند و دوم گروهى كه پيروان عبداللَّه‏بن سبا بوده و وى را وصى و جانشين پيامبر مى‏دانسته‏اند. اين گروه دوم قائل به غلو درباره على شدند.» در ميزان الاعتدال ذهبى، درباره ابان‏بن تغلب

صفحه از 146