سخن مدير مسئول
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
1. يك بخش عمده از آيات قرآن، به «قصص» اختصاص دارد، رويدادهايى كه خداى حكيم به پيامبر خود آموخت، و به واسطه آن گرامى، به مردمان. خداوند بزرگ به رسول خود امر فرمود: (فاقصص القصص لعلّهم يتفكّرون) 1. يعنى كه قرآن سترگ را كتاب قصّهپردازى مپنداريد، بلكه راهنماى بينش و راهنامه انديشه است، انديشه مردمان در انفس و آفاق، براى آنكه به خود آيند و راه يابند.
2. بخش عمدهاى از قصص قرآن را قصص پيامبران تشكيل مىدهد. شيوه قرآن، بيان مهمترين نكات در كمترين واژگان است. شأن كتاب سترگ الهى، آن است كه «مجمل» بگويد و تفصيل را به حجّتهاى معصوم بسپارد كه «مبيّن» آن هستند. طبعاً در اين گزيدهگويى، نكاتى بيشتر مورد نظر است كه با هدف يادشده در بند 1 تناسب بيشتر داشته باشد.
3. در اين ميان، به عبارات و مضمونهايى برمىخوريم كه بارها تكرار مىشوند، به گونهاى كه سؤال برمىانگيزد: چرا آن ايجاز و چرا اين تكرار؟ با درنگى ديگر، به وجوهى از ارتباط جمله يا مضمون تكرارى با هدف از بيان قصص - (لعلّهم يتفكّرون) - دست مىيابيم. اين فرصت مغتنم براى هدايت الهى، همان است كه بايد آن را ارج نهيم و خداى خود را شكر و سپاس گزاريم.
4. يك نمونه بارز اين حقيقت را در سوره شعراء مىبينيم. بحث محورى سوره شعرا، بيان قصص انبياء است كه يك آيه، هشت بار در آن تكرار مىشود: (انّ في