6. بدينسان مىتوان درنگى و تأمّلى كرد بر نظريه پارهاى از انديشمندان بشرى كه قاطعانه گفتهاند: «هرچه بشر در بستر زمان پيش مىآيد، به سطح شعور و درك عمومى بالاترى دست مىيابد.» نگارشهاى انسانى و گزارشهاى وحيانى در اين نكته همداستاناند كه با گذشت زمان تنها «نوع ظلم و تعدّى» تغييرمى كند، نه اصل اين پديده نابخردانه. به تعبير ديگر، محور تغيير و اصلاح انسانى، نه گذشت زمان، كه بازگشت به بهرهگيرىِ نيكو از موهبت اختيار است؛ بازگشتى آگاهانه و آزادانه، كه در پرتو بازگشت به آموزهاى پيامبران شكل مىگيرد.
7. نظريّه يادشده در بند ششم، نقطه اوج درك و شعور را «امّت پيامبر خاتم» مىداند. اينك اين كلام را با استوارترين گزارش از برخوردهاى اين امّت با پيامبر خاتم - يعنى آيات قرآن - محك بزنيم.
تاريخ، از برخى افرادِ پيرامون پيامبر ياد مىكند كه بر خلاف وجهه رحمانىِ حضرت «رحمة للعالمين»، همواره شمشير به دست، در حضور حضرتش ايستاده بودند و مانع از شكيبايىِ حضرتش در پاسخ به پرسشگران مىشدند. آيه نازل شد: (لا تقدّموا بين يدى اللَّه و رسوله) 1.
صداى خود را بالاتر از صداى پيامبر برآوردند. آيه نازل شد: (لاترفعوا اصواتكم فوق صوت النّبى) 2. قرآن، اشاره مىكند كه اين كار، سبب حبط عمل مىشود. و تقواى آنها را در اين مىداند كه دست از اين كار زشت بردارند. 3
قرآن، به همگان تذكّر مىدهد كه نبايد پيامبر را مطيع خود بخواهند، بلكه بايد به راستى پيرو حضرتش باشند، وگرنه به رنج مىافتند 4. اين تسليم كامل - نه فقط در زبان و عمل، بلكه در سويداى دل - نشانه ايمان است 5، همان ايمانى كه اكثر مدّعيانش، از آن بىبهرهاند، بلكه مشركانى هستند در لباس ايمان 6. قرآن به همگان هشدار مىدهد كه پيامبر را همانند