البتّه نسبت به افراد عجم كه كلام عرب اسماعيلى الهى را نمىفهمند، دشوار بود. و نيز براى افرادى كه با زمان حضور معصوم فاصله دارند؛ به دليل گذشت زمان، اندماج عمومات، اختلاط مقيّد است و مخصّصات، ظهور تعارض در روايات، پنهان شدنِ قرائت متّصله و منفصله، پيدايش رجال و سلسله راويان اخبار به گونهاى كه سبب ضعف وثاقت آنها شده، و ديگر عللى كه عارض شده و رويدادهايى كه فهم مراد معصوم عليه السلام از ظاهر كلامش را دشوار كرد.
نتيجه مطالب پيش گفته آن است كه عقيده به اين مطلب كه احكام، ويژه مجتهدان و منحصر به آنهاست، سخنى بيهوده و كلامى بىحاصل است. بلكه احكام براى همه مردم وضع شده و همگان به آن امر شدهاند.
به هر حال، سخن گفتن معصوم عليه السلام در باب معارف و احكام، با تمام عاقلان است، زيرا معصوم عليه السلام جز براساس مفطورات سخن نمىگويد. و تنبّه او به تفصيل مطالب، فقط بر مبناى حقايقى است كه در عقلها، به اجمال و جمع پوشيده و پنهان است.
اين است شأن شريعت ختميه الهيه. بدين روى، شريعت، خلاقه معلّم بشراست، زيرا ابواب كشف گنجينههاى علمى را براى تابعان او مىگشايد. هر زمانى كه عاقل به عقل صاف خود توجّه كند، درى از علم - بلكه درهايى از علم - به روى او گشوده مىشود. شارع، پيروان خود را به طريق كشف كليدهاى علوم و گنجينهها مىگشايد، چون براساس مفطورات عقل سخن مىگويد، در تمام مقامات، از معارف تا امّهات نواهى و ابواب و مفاتيح احكامش.
در ابواب احكامش مطالبى را كه فطرت عقلائى به شيوه جمعى جُمَلى نگفته، شارع نمىگويد، بلكه تنبّه مىدهد بدانچه نظام تكوين بر آن مبنا جريان دارد. و سخن مىگويد براساس آنچه فطرت عقلايى با وساطت الهامات صاحبان آنها جريان يافته است.
اين است آيت وحدانيّت خداى تعالى. زيرا مصنوعات، همه يك شكل و