اذان - صفحه 157

۱۹۷.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در حالى وارد مكّه شد كه احرام نداشت و مسلمانان مسلّح بودند . او به كعبه وارد شد ؛ امّا در حج و يا عمره نبود . او هنگام ظهر وارد شد . پس به بلال دستور [اذان گفتن] داد و او بر بام كعبه رفت و اذان گفت.
عكرمه گفت : به خدا سوگند ، خوش نداشتم صداى پسر رَباح را بشنوم كه بر بام كعبه عر عر مى كند!
خالد بن اَسيد گفت : خدا را شكر كه در حقّ ابو عَتّاب ، لطف كرد و نگذاشت كه اين روز را درك كند و ببيند كه پسر رَباح ، بر بام كعبه ايستاده است!
سهيل ـ كه از بقيّه معتدل تر بود ـ گفت : اين ، كعبه خداست و او خود ، مى بيند و اگر بخواهد ، وضع را تغيير مى دهد.
ابو سفيان گفت : من ، چيزى نمى گويم . به خدا سوگند ، اگر سخنى بگويم ، خيال مى كنم كه اين ديوارها آن را به گوش محمّد مى رسانند!
پيامبر ـ كه درودهاى خدا بر او و خاندانش باد ـ شخصى را نزد آنان فرستاد و به آنان خبر داد كه چه گفته اند.
عَتّاب گفت : به خدا سوگند ـ اى پيامبر خدا ـ ما اين سخن ها را گفته ايم و از خدا آمرزش مى طلبيم و به درگاهش توبه مى بريم . آن گاه اسلام آورد و نيكو مسلمانى
شد و پيامبر خدا ، او را بر مكّه گماشت.

صفحه از 169