برادری - صفحه 133

۲۱۰.مسند أبى يعلىـ به نقل از اَنَس ـ :پيامبر خدا ، ميان يارانش ، دو به دو ، برادرى قرار مى داد . پس هر يك از آن دو [بر اثر شوق ديدار برادرش ]شب درازى را سپرى مى كرد تا برادرش را ديدار كند و [صبحگاه ،] او را با دوستى و لطف ، ديدار مى نمود و مى گفت : بعد از من چگونه بودى؟
امّا عموم [مسلمانان] ، بر هر يك از آنها سه شب نمى گذشت كه از حال برادر [دينى] خود ، خبر نداشته باشد.

۲۱۱.الأمالى، طوسىـ به نقل از سعد بن حُذَيفة بن يمان ، از پدرش ـ :پيامبر خدا ، ميان انصار و مهاجران ، برادرىِ دينى برقرار ساخت . ايشان ، هر فردى را با همتايش برادر قرار مى داد . سپس دست على بن ابى طالب عليه السلام را گرفت و فرمود : «اين هم برادرِ من است» .
پيامبر خدا ، سَرور پيامبران مُرسل ، پيشواى پرهيزگاران ، و فرستاده پروردگار جهانيان بود و در ميان مردمان ، همانندى نداشت و على بن ابى طالب عليه السلام برادرِ او شد.

۲۱۲.الطبقات الكبرىـ به نقل از محمّد بن عمر بن على ـ :چون پيامبر خدا [به مدينه ]آمد ، ميان مهاجران با يكديگر ، و [نيز] ميان مهاجران و انصار ، برادرى افكند ، و اين برادرى افكندن ، پيش از جنگ بدر بود . پيامبر صلى الله عليه و آله ، آنان را بر پايه حق و هميارى ، برادر هم قرار داد ، و ميان خودش و على بن ابى طالب عليه السلام ، برادرى نهاد.

۲۱۳.تفسير القمّىـ در باره آيه«بر شما ايرادى نيست كه از خانه هاى خودتان بخوريد ، يا از خانه هاى پدرانتان ، يا خانه هاى مادرانتان ، يا خانه هاى برادرانتان ... . عمّه هايتان ، يا خانه هاى دايى هايتان ، يا خانه هاى خاله هايتان ، يا آن [خانه هايى] كه كليدهايش را در [همچنين] بر شما باكى نيست كه با هم بخوريد يا پراكنده»ـ :اين آيه ، زمانى نازل شد كه پيامبر خدا به مدينه مهاجرت كرد و ميان مسلمانان مهاجر و انصار ، برادرى افكند : ابو بكر و عمر را با هم برادر قرار داد ، و عثمان و عبد الرحمان بن عوف را با هم ، و طلحه و زبير را با هم ، و سلمان و ابو ذر را با هم ، و مقداد و عمّار را با هم ، و
امير مؤمنان را وا گذاشت . على عليه السلام از اين امر ، سخت اندوهگين شد و گفت : اى پيامبر خدا! پدر و مادرم به قربانت ؛ چرا ميان من و كسى برادرى نمى افكنى؟
پيامبر خدا فرمود : «به خدا سوگند ـ اى على ـ كه تو را جز براى خودم نگه نداشتم . آيا راضى نيستى كه من و تو برادر هم باشيم؟ تو در دنيا و آخرت ، برادر منى . تو وصىّ و دستْ يار و جانشين من در ميان امّتم هستى . تو ادا كننده دَين من هستى و وعده هاى مرا به انجام مى رسانى ، و غسل دادن مرا به عهده مى گيرى ، و جز تو كسى متولّى اين كار نيست . تو نسبت به من ، همچون هارون نسبت به موسى عليه السلام هستى ، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نيست» .
پس امير مؤمنان ، از اين سخنان ، شادمان گشت.
از آن پس ، هر گاه پيامبر خدا ، يكى از يارانش را به غزوه اى يا سريّه اى مى فرستاد ، آن فرد ، كليد خانه اش را به برادر دينى اش مى داد و به او مى گفت : هر چه خواستى بر دار ، و هر خواستى بخور ؛ امّا آنان ، از اين كار خوددارى مى ورزيدند تا جايى كه گاه ، غذا در خانه[ى شخصى كه به جنگ رفته بود،] فاسد مى شد . پس خداوند ، اين آيه را فرو فرستاد كه : «بر شما باكى نيست كه با هم بخوريد يا پراكنده» ؛ يعنى آن گاه كه كليدهاى خانه در اختيار شما بود ، چه صاحب آن خانه باشد يا نباشد ، و [خداوند در ادامه آيه] : «پس هر گاه به خانه هايى [كه گفته شد ]وارد شديد ، به خويشتن سلام كنيد» .

صفحه از 182