تاریخ - صفحه 105

۱۱۵.امام على عليه السلامـ در پندى از پندهاى ايشان ـ :گويا تو را مى بينم كه فرستاده پروردگارت به سراغت آمده است ، بى آن كه درى بكوبد ، يا از دربانت بترسد ، يا كس ديگرى را به جاى تو بپذيرد ، يا كفيلى از تو بگيرد ، يا به صغيرت رحم كند ، يا به بزرگ تر تو احترام بگذارد [ و به احترام او جانت را نستانَد ] تا آن كه تو را به قعر گورى بَرَد كه گوشه و كنارش تاريك و ويرانه هايش وحشتناك است ، همچنان كه با ملّت هاى پيشين و روزگارانِ گذشته كرد .
كجاست آن كه كار و تلاش كرد ، و [ ثروتْ ] گرد آورد و شماره كرد ، و ساخت و افراشت ، و زينت داد و آراست ، و به اندكْ بسنده نكرد و از بسيار ، بهره اى نبرد؟! كجاست آن كه سپاهيان را فرماندهى كرد و پرچم ها[ ى جنگ ] را به اهتزاز در آورد؟!
همگى در زير خاك پوسيدند و شما نيز از همان جام آنان مى نوشيد و همان راهى را مى رويد كه آنان رفتند .

۱۱۶.امام على عليه السلامـ در يكى از سخنرانى هاى خود ـ :و از آثار و بقاياى گذشتگان ، مايه هاى عبرت براى شما بر جاى نهاد ، از لذّت هايى كه چشيدند و خوشى هايى كه در زندگى شان داشتند ؛ امّا سرانجام ، مرگ به سراغشان آمد و ميان آنان و آرزوهايشان ، جدايى افكند و مرگ ، آنان را از بيخ و بُن بر كَنْد . در دوران تن درستى ، چيزى فراهم نياوردند و در اوان عمر ، عبرت نگرفتند .

صفحه از 136