تاریخ - صفحه 40

فروردينِ واقعى (يعنى نقطه آغاز اعتدال ربيعى) قرار نداشت .
زمانى كه يزدگرد سوم ، آخرين شاه ساسانى ، در سال 632 م ، به تخت نشست ، روزِ نخست سال ، يعنى اوّل فروردين ، مطابق با شانزدهم حُزَيران (ژوئن) يا 27 خرداد در تقويم امروز بود . پس از آن ، با محاسبه ياد شده ، روز نوروز يا اوّل فروردين ، هر چهار سال ، يك روز به عقب مى آمد .
در سال 467 ق ، روز نوروز ، مطابق دوازدهم حوت (اسفند) بود . در اين سال ، جلال الدين ملك شاه سلجوقى ، دستور داد تا منجّمان ، محاسبه دقيقى از سال شمسى انجام دهند و روز اوّل فروردين را تعيين كنند . بر اساس محاسبه خواجه عبد الرحمان خازنى (منجّم مرو و صاحب كتاب معروف ميزان الحكمة) ، به جاى آن كه بر اساس محاسبه قبلى ، روز واقعى دوازدهم اسفند ، اوّل فروردين دانسته شود ، اوّل فروردين را هجده روز جلوتر بردند و در ابتداى اعتدال ربيعى ، يعنى نوروزِ واقعى (طبيعى) قرار دادند . در محاسبه جديد ، هر سال را در چهار نوبت ، 365 روز محاسبه مى كردند (دوازده سى روز ، به ضميمه پنج روز كه در آخر ماه هاى آبان تا اسفند افزوده مى شد) و سال پنجم را 366 روز محاسبه مى كردند . البتّه پس از هر هشت دوره چهار ساله ، سال پنجم را 366 روز قرار مى دادند . در اين محاسبه ، آن پنج ساعت و اندى نيز در محاسبه مى آمد . بدين ترتيب ، روز نوروز ، به عنوان نخستين روز فروردين ماه ، از آن سال ، ثابت مانْد .
بنا بر اين ، پس از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله ، نخستين سالى كه روز اوّل فروردين آن ، در تقويم رسمى ايران ، دقيقا مطابق آغاز زمان اعتدال ربيعى بوده ، سال 467 هجرى قمرى (454 هجرى شمسى) بوده است . ۱

1.مجموع آنچه گذشت ، از كتاب هاى : مقالات تقى زاده (ج ۱۰) و گاه شمارى در ايران قديم (از همو) ، و تاريخ تقويم در ايران (از رضا عبد اللهى) و مدخل «نوروز» در لغت نامه دهخدا گرفته شده است . در باره اختلاف در اين كه نوروز سلطانى ، (تعيين و تثبيت شده توسط ملك شاه) در چه سالى بوده ، ر . ك : مقالات تقى زاده : ج ۱۰ ص ۱۶۸ ، تاريخ تقويم در ايران : ص ۳۰۲ . توضيحات سيّد محمّد محيط طباطبايى در باره سير تقويم در ايران نيز قابل توجّه است . وى مشكل سال ۴۶۷ يا ۴۷۱ (كه كدام يك ، سال اجراى واقعى دستور ملك شاه است) و مسئله افزوده شدن پنج روز زائد به آخر آبان يا اسفند را نيز حل كرده است (ر . ك : «تاريخ تحولّات تقويمى در ايران از نظر نجومى» : ميراث جاويدان : ش ۱۴ ـ ۱۵ ص۱۰۱ ـ ۱۰۸) .

صفحه از 136