خانواده - صفحه 141

۲۰۶.امام صادق عليه السلام :چون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را به همسرى على عليه السلام در آورد ، به نزد فاطمه رفت ، در حالى كه او را گريان يافت . به او فرمود : «چرا گريه مى كنى؟ به خدا سوگند اگر در اهل بيتم ، بهتر از او ( على ) بود ، تو را به همسرى وى در مى آوردم ! اين من نبودم كه تو را شوهر دادم ؛ بلكه خداوند ، تو را همسر داد ، و مهريه ات را خُمس[ اموال] ـ تا زمانى كه آسمان ها و زمين بر جايند ـ تعيين كرد».
على عليه السلام فرمود : «پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سپس فرمود : برو و زره را بفروش .
من رفتم و آن را فروختم و پولش را گرفتم و نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله باز گشتم و درهم ها را در دامن ايشان ريختم . ايشان از من نپرسيد كه چه مقدار است و من هم مقدارش را نگفتم . پس مشتى [درهم] برداشت و بلال را صدا زد و آنها را به او داد و فرمود : براى فاطمه ، قدرى عطر خريدارى كن .
سپس با هر دو دستش ، از درهم ها برداشت و آنها را به ابو بكر داد و فرمود : براى فاطمه ، آنچه از لباس و اثاث خانه لازم است ، خريدارى كن و عمّار بن ياسر و تنى چند از صحابه را همراه او فرستاد . آن عدّه ، به بازار رفتند و به هر چه بر مى خوردند و لازم بود ، پيش از آن كه آن را بخرند ، به ابو بكر نشانش مى دادند . اگر او آن را مناسب مى ديد ، مى خريدند . از جمله چيزهايى كه خريدارى كردند : يك پيراهن بود به قيمت هفت درهم ، يك چارقد به قيمت چهار درهم ، قطيفه مشكى خيبرى ، يك تختِ ساخته شده با طناب بافته از ليف درخت خرما ، دو رخت خواب از خَيْش مصرى كه يكى با ليف خرما پُر شده بود و ديگرى با پشم گوسفند ، چهار عدد بالش از چرم طائف كه با علف گورگياه ، پر شده بودند ، يك پرده پشمى ، بوريايى هَجَرى ، يك دستاس ، لگن مسى ، آبخورى چرمى ، قدحى براى شير ، مَشك آب كوچك ، آفتابه اى زفت اندود ، يك سبوى سبز ، و چند كوزه سفالى .
خريد كه تمام شد ، ابو بكر ، مقدارى از وسايل را برداشت و بقيّه را ياران پيامبر
خدا صلى الله عليه و آله كه با او بودند ، برداشتند . چون كالاها را نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آوردند ، ايشان با دستش آنها را زير و رو مى كرد و مى فرمود : «خدا بر اهل اين خانه ، بركت دهد!» .

صفحه از 298