خانواده - صفحه 281

۴۶۵.امام زين العابدين عليه السلام :اين كه با چند درهم ، به بازار بروم تا با آنها براى خانواده ام ـ كه هوس مقدارى گوشت كرده اند ـ ، گوشت بخرم ، نزد من ، محبوب تر از آن است كه بنده اى را آزاد كنم .

۴۶۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :كسى كه براى پدر و مادرش كار مى كند تا آنها را از [ دستْ دراز كردن پيشِ ]مردم ، باز دارد يا بى نيازشان كند ، در راه خداوند ، گام بر مى دارد . كسى كه براى همسرش يا فرزندش كار مى كند تا آنها را از [دستْ دراز كردن پيشِ] مردم ، باز دارد يا بى نيازشان گرداند، در راه خداوند، گام بر مى دارد . آن كه براى خودش كار مى كند تا خويشتن را از [نيازمندى به ]مردم ، باز دارد و بى نياز شود ، در راه خداوند ، گام بر مى دارد ، و آن كه براى فزون خواهى تلاش مى كند ، در راه شيطان ، گام بر مى دارد .

۴۶۷.الكافىـ به نقل از على بن اَسباط ، از پدرش ـ :از امام صادق عليه السلام سؤال شد : آيا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به خانواده اش خوراكِ متعارف مى داد؟
فرمود : «آرى» .

۴۶۸.الكافىـ به نقل از مَعاذِ كيسه فروش ـ :امام صادق عليه السلام به من فرمود : «اى معاذ ! ... براى خانواده ات تلاش كن . مبادا آنان براى تو كار و تلاش كنند!» .

۴۶۹.الكافىـ به نقل از مَسعدة بن صدقه ـ :امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش نوشت : « ... در تأمين معاشت ، تنبلى مكن كه بارى بر دوشِ ديگرى باشى» يا فرمود : «بر دوش خانواده ات» .

۴۷۰.امام صادق عليه السلام :محمّد بن مُنكَدر مى گفت : من فكر نمى كردم على بن الحسين (زين العابدين عليه السلام ) ، فرزندى از خود بر جاى بگذارد كه برتر از خودِ او باشد تا آن كه [ روزى ] فرزندش محمّد بن على (باقر عليه السلام ) را ديدم و خواستم پندش دهم ؛ امّا او مرا پند داد .
ياران محمّد بن مُنكَدر گفتند : چه پندى به تو داد؟
گفت : يك روز كه هوا بسيار گرم بود ، به يكى از نواحى مدينه ۱ مى رفتم . در راه ، به باقر عليه السلام ـ كه بدنى درشت و سنگين داشت ـ ، برخوردم ، در حالى كه [از خستگىِ كار ،] به دو غلام سياه يا دو تن از موالىِ خود ، تكيه داده بود . با خود گفتم : سبحان اللّه ! بزرگى از بزرگان قريش ، در اين ساعت از روز و با چنين حالى ، در پىِ دنياست ! بايد او را نصيحت كنم . پس نزديكش رفتم و سلام كردم . در حالى كه عرق مى ريخت ، به اختصار ، جواب سلامم را داد .
من گفتم : خدا خيرت دهد ! بزرگى از بزرگان قريش ، در چنين ساعتى و با چنين حالى ، در پى دنيا ؟! اگر با اين حال ، اَجَلت فرا رسد ، چه مى كنى؟!
باقر عليه السلام فرمود : «اگر در چنين حالى باشم و مرگم فرا رسد ، در حالِ طاعتى از طاعات خداوند عز و جل فرا رسيده است ؛ چون با اين كار ، مى خواهم خودم و خانواده ام را از محتاج شدن به تو و مردم حفظ كنم . ترس من ، از اين است كه در حال نافرمانى از دستورهاى خداوند عز و جل باشم و مرگ ، مرا در رسد!» .
گفتم : راست فرمودى . خدايت رحمت كند! خواستم تو را اندرز بدهم ؛ امّا تو مرا اندرز دادى .

1.ظاهرا مقصود ، باغات و مزارع اطراف مدينه است .

صفحه از 298