خدا - صفحه 415

ن ـ نصير (ياور) ، نور ؛
و ـ وهّاب (بخشنده) ، واحد (يكتا) ، ولى ، والى ، واسع (وسعت دهنده) ، وكيل ، ودود (مهرورز) ؛
ه ـ هادى (راهنما) .
گذشت كه گفته قرآن : «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَى ؛ و نام هاى زيبا ، از آنِ خداست» ، «ولَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ؛ ونام هاى زيبا ، براى اوست» ، ظاهرش اين است كه معانى اين نام ها ، به طور حقيقى و اصيل ، از آنِ خداست و به تَبَع ، از آنِ غير اوست . پس او مالك حقيقىِ اسم هاست ؛ ولى غير او ، تنها آنچه را از اين ميان دارد كه خدا به او داده باشد ، و با اين همه ، آنچه را خدا به غير خود داده ، از مِلك او بيرون نمى رود . براى مثال ، حقيقت علم ، از آنِ خداى سبحان است و غير خدا ، بهره اى از آن ندارد ، مگر علمى را كه خدا به او بخشيده باشد و با اين همه ، علم ، از آنِ خداست و از مِلك و سلطنت خدا بيرون نمى رود .
امّا آنچه كه هر دو فرقه (شيعه و اهل سنّت) ، به طور مستفيض ۱ از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه : «خداوند ، نَوَد و نُه نام دارد ؛ صد نام ، منهاى يكى . هر كه آنها را به شماره آورَد ، به بهشت درمى آيد» يا شبيه به اين جملات ، هيچ دلالتى بر توقيفى بودن [ اسماى الهى ]ندارند . اين ، از نگاه بحث تفسيرى است ؛ امّا حكم شرعى آن ، مربوط به علم فقه است و احتياط در دين ، اقتضا مى كند كه در نام بردن ، به همان نام هايى بسنده شود كه از طريق نقل رسيده اند . البته جارى كردن [ديگر نام ها بر زبان] و اطلاق نمودن [ آنها بر خداوند] ، بدون اين كه آنها را «نام» بشمريم ، آسان [و بى اشكال] است . ۲

1.«مستفيض» ، به روايتى مى گويند كه از چندين طريق نقل شده است ؛ ولى به حدّ تواتر نمى رسد .

2.الميزان فى تفسير القرآن : ج ۸ ص ۳۵۶ ـ ۳۵۹ .

صفحه از 417