امامت - صفحه 173

۲۳۵.امام صادق عليه السلامـ در سخنرانى اى كه در آن ، از امامان و ويژگى هاى آنان ياد مى كند ـ :خداوند عز و جل به واسطه پيشوايان هدايت از اهل بيت پيامبر ما ، دين خود را آشكار گردانيد و راه راستش را روشن ساخت و درونِ چشمه هاى دانشش را گشود. پس هر يك از امّت محمّد صلى الله عليه و آله كه حقّ واجب امامش را شناخت ، طعم شيرين ايمانش را چشيد و شكوه زيبايىِ اسلامش را دانست؛ چرا كه خداى ـ تبارك و تعالى ـ امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و حجّتى بر اهل مواد و جهانش قرارش داد، ۱ و ديهيم وقار بر سرش نهاد و از نور جبّاريتش ، بر او پوشاند . [خدا او را] با رشته اى ، به آسمان پيوند مى دهد تا امدادهايش ، از او بريده نشوند. آنچه نزد خداست ، جز از طريق اسباب او به دست نمى آيد، و خداوند ، كردارهاى بندگان را جز با شناخت او نمى پذيرد. او به آنچه از امور مشتبه تاريك و سنّت هاى كور و فتنه هاى شبهه انگيز كه بر او وارد مى شود، داناست.
پس خداوند ـ تبارك و تعالى ـ همواره آنان را براى [رهبرى] خلقش ، از نسل حسين از فرزندان هر امامى بر مى گزيند. آنان را براى اين كار ، گزينش مى كند و ايشان را براى خلقِ خويش مى پسندد و رضايت مى دهد. هر امامى از ايشان كه در گذرد ، از فرزندان او امامى به عنوان نشانه اى آشكار و رهبرى نورانى و پيشوايى سرپرست و حجّتى دانا ، براى خلقش نصب مى كند. اينان، پيشوايانى الهى هستند كه به حق ره نمون مى شوند و بِدان داورى مى كنند، و حجّت هاى خدا و دعوتگران او و سرپرستان وى بر خلقش هستند. بندگان ، با هدايت آنان، ديندارى مى كنند و شهرها به نور آنان، تابناك مى شوند و دارايى هاى كهنه ، به بركت ايشان رشد مى يابد. خداوند ، آنان را مايه حيات مردمان قرار داده است، و چراغ هاى تاريكى ها و كليدهاى سخن و پايه هاى اسلام، و مقدّرات حتمى خداوند در باره آنان ، بر اين جارى گشته است.
پس امام ، انسانى است برگزيده و پسنديده[ى خداوند]، راه نمايى همراز[با خدا] و سرپرستى مورد اميد، كه خداوند بدين منظور او را برگزيد و در عالم ذَر ـ آن گاه كه آفريدش ـ و در عالم طبيعت ـ آن گاه كه خلقش كرد ـ زير نظر خود پروريد. پيش از آفريدن هر جاندارى، سايه [روح] او را در سمت راست عرش خويش آفريد و از علم غيب خود ، بدو حكمت بخشيد و او را به دانش خويش برگزيد و انتخابش كرد تا پاكش كند ، و او يادگار آدم عليه السلام است، و گل سرسبدى از نسل نوح عليه السلام و برگزيده اى از خاندان ابراهيم عليه السلام و نسل اسماعيل عليه السلام و انتخاب شده اى از عترت محمّد صلى الله عليه و آله .
او همواره تحت نظر خداوند است و [خدا] او را با پرده خويش ، حفظ و حراست مى كند. دام هاى ابليس و لشكريانش از او بركنار است و ورود شب هاى تار و دميدن [افسونگرىِ ]هر تبهكارى ، از او دفع مى شود. كردارهاى بد ، از او به دور است و از معلوليت ها و آفت ها مبرّا، و از لغزش ها مصون، و از تمام زشتكارى ها محفوظ است. در نوجوانى اش ، به بردبارى (/ خردمندى) و نيكوكارى شناخته مى شود و در پايان آن، به پاك دامنى و دانش و فضيلت، منسوب است. امر [امامتِ] پدرش ، به او رسيده است، در حالى كه به هنگام حيات او ، خاموش است و چون عمر پدرش سپرى گشت و مقدّرات خداوند ، به مشيّت او انجاميد و اراده الهى در باره او ، به محبّتش تعلّق گرفت و پايان عمر پدرش عليه السلام سر رسيد و در گذشت، و امر خدا پس از وى به او رسيد و زمام دينش را به او سپرد و او را حجّت بر بندگانش و حاكم بر سرزمين هايش قرار داد، و با روح خويش تأييدش فرمود، و از دانش خود به او داد و از بيان روشن ، آگاهش نمود و راز خويش را بدو سپرد و براى مسئوليت [امامت و رياست در ]گماشتش، و فضيلت بيان علمش را به او خبر داد و او را به عنوان نشانى براى [هدايت] خلقش حجّت بر اهل عالَمِ خود و روشنايى براى اهل دينش و سرپرست بندگانش قرار داد، [در اين هنگام] خداوند ، به پيشوايىِ او بر بندگانش خشنود است. [پس] راز خويش را بدو مى سپرد و بر دانش خود ، نگهبانش مى گرداند، و حكمتش را در وجود او نهفته مى دارد و نگهبانىِ دينش را از او مى خواهد و او را براى مسئوليت بزرگ خويش ، بر مى گمارد و راه هاى روشن و فرايض و حدودش را به واسطه او زنده مى دارد.
و او به گاهِ سرگردانىِ نادانان و حيرت افكنىِ اهل جدل، با نور درخشان و درمانگرىِ سودمند و با حقّ روشن و بيانى از هر جهت تابناك ، حقيقت را روشن مى سازد ، به همان روشى كه پدران راستگو و راستينش پيموده بودند. پس حق [و مقامِ] چنين دانايى ، جز براى انسان نگون بخت ، ناشناخته نيست و جز گم راه ، كسى انكارش نمى كند ، و جز گستاخ بر خداوند بزرگ و بلندمرتبه ، كسى مانع راهش نخواهد شد.

1.علّامه مجلسى قدس سره مى گويد: «بر اهل موادّش»، مادّه به معناى فزونىِ پيوسته است. يعنى : كسانى كه روزىِ خداوند و تربيت او يا هدايايش و توفيقات خاصّه اش ، پيوسته به آنان مى رسد. ضمير «موادّه» و همچنين «عالَمه» ، به خدا بر مى گردد و عطف بر «مواد» يا بر «اهل» است، از باب عطف تفسيرى يا عطف اعم بر اخص (مرآة العقول: ج ۲ ص ۴۰۰). در الغيبةى نعمانى و بحار الأنوار ، به جاى «بر اهل مواد و جهانش» ، عبارتِ «بر اهل طاعتش» آمده است. خلاصه آن كه مقصود از «اهل مواد و جهانش» ، مخلوقات و روزى خواران اوست.

صفحه از 327