امامت - صفحه 48

بود كه در آن ، نه پيامبرى در زمين بود و نه فرستاده اى و نه عالِمى . پس خداوند ، محمّد صلى الله عليه و آله را بر انگيخت تا بشارت دهنده و هشدار دهنده و فرا خواننده به سوى خداوند باشد .
در پاسخ به مدلول ظاهرىِ اين روايت ، علّامه مجلسى رحمه الله مى گويد :
شايد مراد [در اين روايت] ، نبودنِ حجّت و عالم ظاهر و پيدا باشد [و نه هيچ حجّت و عالمى ، هر چند پنهان از نظر] ؛ چرا كه اخبار فراوانى بر اين دلالت دارند كه زمين هرگز از حجّت ، خالى نبوده است . 1
بر فرض كه اين توجيه را نپذيريم، انتساب روايت ياد شده به امام عليه السلام ، ثابت نيست ؛ زيرا دليلى در دست نداريم كه انتساب منبع اين روايت (يعنى كتاب الأصول الستّة عشر) را به مؤلّفان آن ، اثبات كند . افزون بر اين، زيد نَرْسى كه راوى اين حديث است ، توثيق نشده است و بر فرض ، بتوانيم سند روايت را بپذيريم ؛ امّا متن آن نمى تواند با احاديث صحيح و مشهور و مقبولى كه ملاحظه شد ، معارضه كند .

2 . آنچه بقاى زمين را منوط به امام ظاهر مى داند

در بسيارى از رواياتى كه ملاحظه شد 2 يا ملاحظه خواهد شد ، 3 تصريح شده كه بقاى نظام زمين ، در گرو وجود امام ظاهر و يا باطن است . تنها در يكى از روايات ، كلمه «أو باطن» وجود ندارد . متن اين حديث ، در بصائر الدرجات چنين است:
حدّثنا محمّد بن عيسى ، عن الحسن بن محبوب و الحجّال ، عن العلا ، عن محمّد بن مسلم ، عن أبى جعفر عليه السلام ، قال : لا تَبقَى الأَرضُ بِغَيرِ إمامٍ ظاهرٍ . 4
محمّد بن عيسى ، از حسن بن محبوب و حجّال ، از علا ، از محمّد بن مسلم نقل

1.. بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۲۲ .

2.ر . ك : ص ۲۴۱ ح ۴۶ ـ ۴۷ .

3.. ر . ك : ص ۲۸۹ (حكمت تكوينى) .

4.. بصائر الدرجات : ص ۴۸۶ ح ۱۴ .

صفحه از 327