ایمان - صفحه 121

۱۶۱.امام صادق عليه السلام :در شبِ آن روزى كه حمزه به شهادت رسيد ، پيامبر خدا او را فرا خواند و فرمود : «اى حمزه ، اى عموى پيامبر خدا ! زودا كه تو از ميان ما بروى . پس اگر بر خداوند ـ تبارك و تعالى ـ وارد شدى و از تو در باره باورهاى اسلام و شروط ايمان پرسيد ، چه مى گويى؟» .
حمزه گريست و گفت : پدر و مادرم به فدايت ! مرا راه نمايى كن و به من تعليم ده .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «اى حمزه ! از سرِ اخلاص ، گواهى مى دهى كه معبودى جز خداى يگانه نيست و من ، فرستاده خدايم و مرا به حق فرستاده است» .
حمزه گفت : گواهى مى دهم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «و گواهى مى دهى كه بهشت ، راست است ، دوزخ ، راست است ، قيامت ، آمدنى است و ترديدى در آن نيست ، صراط راست است ، ترازو راست است و «هر كس به اندازه ذرّه اى كار نيك كند ، آن را مى بيند و هر كس به اندازه ذرّه اى كار بد كند ، آن را مى بيند» و «گروهى در بهشت اند و گروهى در دوزخ» ، و اين كه على ، امير مؤمنان است» .
حمزه گفت : [به همه اينها] شهادت مى دهم و گواهى مى دهم و ايمان دارم و تصديق مى كنم .

۱۶۲.كمال الدينـ به نقل از عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى ـ :بر سَروَرم على بن محمّد (امام هادى) عليه السلام وارد شدم . چشمش كه به من افتاد ، فرمود : «خوش آمدى ، اى ابو القاسم ! تو دوست راستين ما هستى» .
گفتم : اى پسر پيامبر خدا! مى خواهم دينم را براى شما باز گويم تا اگر رضايت بخش بود ، بر آن پايدارى ورزم ، تا آن گاه كه خداوند عز و جل را ديدار مى كنم .
فرمود : «بگو ، اى ابو القاسم!» .
گفتم : من معتقدم كه : خداوند ـ تبارك و تعالى ـ يكى است و چيزى همانند او
نيست و از دو مرز ، بيرون است : مرز ابطال [و تعطيل و نفى صفات] و مرز تشبيه ، و اين كه او نه جسم است و نه صورت و نه عَرَض و نه جوهر ؛ بلكه خود ، پديد آورنده اجسام است و صورت بخش صورت ها و آفريننده عَرَض ها و جوهرها ، و او پروردگار هر چيز و مالك و آفريننده و پديد آورنده آن است و معتقدم كه محمّد صلى الله عليه و آله ، بنده و فرستاده او و واپسينِ پيامبران است كه پس از او تا روز قيامت ، پيامبرى نخواهد آمد و شريعت او پايان بخش همه شريعت هاست كه پس از آن تا روز قيامت ، هيچ شريعتى نخواهد آمد .
معتقدم كه : پيشوا و جانشين و زمامدارِ پس از او ، امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام است ، سپس حسن ، سپس حسين ، سپس على بن الحسين ، سپس محمّد بن على ، سپس جعفر بن محمّد ، سپس موسى بن جعفر ، سپس على بن موسى ، سپس محمّد بن على عليهم السلام و سپس شما ، اى سَرورم !
امام هادى عليه السلام فرمود : «و پس از من ، فرزندم حسن . مردم با جانشينِ پس از او چگونه خواهند بود؟!» .
گفتم : سَرورم! [مگر] چگونه است ؟
فرمود : «چون او از ديده ها غايب مى شود و بردن نامش روا نيست ، تا آن گاه كه ظهور مى كند و زمين را همچنان كه از ستم و كژى آكنده شده است ، از داد و راستى مى آكَنَد» .
گفتم : [اينها را نيز] مى پذيرم و معتقدم كه : دوست ايشان ، دوست خداست و دشمن ايشان ، دشمن خدا ، و فرمان بردارى از ايشان ، فرمان بردارى از خدا و نافرمانى ايشان ، نافرمانى خداست .
معتقدم كه : معراج [پيامبر صلى الله عليه و آله ] ، راست است . پرسش در قبر ، راست است . بهشت ، راست است . آتش دوزخ ، راست است . صراط ، راست است . ترازو راست است . قيامت ، آمدنى است و ترديدى در آن نيست و خداوند ، آنان را كه در گورهايند ، بر مى انگيزد .
معتقدم كه : وظايف واجب ، پس از ولايت ، عبارت اند از : نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر .
امام هادى عليه السلام فرمود : «اى ابو القاسم ! به خدا سوگند ، اين همان دينى است كه خداوند براى بندگانش پسنديده است . پس بر آن ، استوار بمان . خداوند در دنيا و آخرت ، تو را با گفتار [و عقيده] ثابت ، استوار بدارد !» .

صفحه از 436