ایمان - صفحه 51

۵۳.الكافىـ به نقل از حُمران بن اَعيَن ـ:از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «ايمان ، آن است كه در دل ، جاى گيرد و آن را به سوى خداوند عز و جلبكشاند و به كار بستن طاعت خدا و گردن نهادن به فرمان او آن را تصديق كند ؛ ولى اسلام ، گفتار و كردار ظاهرى است ، و اين همان است كه عموم مردم[مسلمان] از هر فرقه اى ، بر آن ، متّفق اند و به واسطه آن ، خون ها حفظ و ميراث ها برقرار و ازدواج ، جايز مى گردد و همه مسلمانان در نماز و زكات و روزه و حج ، هم داستان اند و بدان سبب ، از كفر در آمده اند و به ايمان ، منسوب مى شوند .
اسلام، شريك ايمان نيست ؛ امّا ايمان ، شريك اسلام است و اين دو ، در گفتار (شهادتين) و كردار ، مشترك اند ، چنان كه كعبه در مسجد [الحرام] است ؛ ولى مسجد در كعبه نيست . همين سان ، ايمان با اسلام شريك است؛ ولى اسلام ، شريك ايمان نيست . خداوند عز و جلفرموده است : «باديه نشينان گفتند : ما ايمان آورديم . بگو : شما ايمان
نياورده ايد ؛ ليكن بگوييد : ما اسلام آورديم . ايمان هنوز در دل هاى شما داخل نشده است»
و سخن خداوند عز و جل، راست ترين سخن است» .
گفتم : پس آيا مؤمن ، در چيزى از فضايل و احكام و حدود و غير اينها ، امتيازى بر مسلمان دارد؟
فرمود : «نه ، هر دو از اين جهت ، يكسان اند ؛ امّا در اعمالشان و در كارهايى كه با آنها به خداوند عز و جل تقرّب مى جويند ، مؤمن بر مسلمان برترى دارد» .
گفتم : آيا نه اين است كه خداوند عز و جل مى فرمايد : «هر كس يك نيكى بياورد ، ده برابر آن پاداش دارد» ، در صورتى كه شما فرمودى آنان در نماز و زكات و روزه و حج ، با مؤمن يك حكم دارند؟
فرمود : «آيا نه اين است كه خداوند عز و جل فرموده است : «خدا براى او چندين برابر بيشتر مى كند» ؟ پس مؤمنان اند كه خداوند عز و جل نيكى هايشان را چند برابر مى سازد ؛ هر نيكى را هفتاد برابر. اين است برترىِ مؤمن [بر مسلمان] ، و خدا به اندازه درستىِ ايمانش ، چندين برابر بر نيكى هايش مى افزايد . خداوند نسبت به مؤمنان ، هر نيكى اى كه بخواهد ، مى كند» .
گفتم : بفرماييد كه اگر كسى به اسلام در آيد ، آيا نه اين است كه وارد ايمان نيز شده است؟
فرمود : «خير ؛ بلكه منسوب به ايمان گشته و از كفر برون شده است . برايت مثالى مى زنم تا بدان وسيله، برترىِ ايمان بر اسلام را دريابى : به من بگو كه اگر مردى را در ميان مسجد الحرام ببينى ، آيا گواهى مى دهى كه او را در كعبه ديده اى؟».
گفتم : چنين گواهى دادنى، بر من روا نيست .
فرمود : «اگر وى را در داخل كعبه ببينى ، آيا گواهى مى دهى كه او داخل مسجد الحرام گشته است؟».
گفتم : بله .
فرمود : «به چه دليل ؟».
گفتم : زيرا او به درون كعبه نمى رسد ، مگر آن كه [نخست] وارد مسجد شود .
فرمود: «درست است، آفرين» و سپس فرمود: «ايمان و اسلام نيز اين گونه اند».

صفحه از 436