انسان - صفحه 17

۲.امام باقر عليه السلامـ در باره اين سخن خداى متعال :«سپس آن را آفرينشى ديگر ، پديد ساختيم»ـ :اين آفرينش ، [مرحله] دميدن جان در اوست .

۳.امام صادق عليه السلامـ در پاسخ پرسش از اين سخن خداى متعال :«و از روح خويش در او دميد»ـ :يعنى از قدرت خود .

۴.امام على عليه السلامـ در بيان آفرينش آدم عليه السلام ـ :سپس خداوند سبحان ، از [قسمت هاى ]درشت و نرم زمين ، و شيرين و شور آن ، قدرى خاك گرد كرد و بر آن آب ريخت تا خالص گرديد ... . آن گاه از روح خود در آن دميد . پس به صورت انسانى در آمد ، داراى ذهن هايى كه آنها را به تكاپو اندازد ، و انديشه اى كه آن را به كار اندازد و اندام هايى كه به خدمت گيرد ، و ابزارهايى كه آنها را زير و رو كند ، و [نيروى ]شناختى كه با آن ، درست و نادرست ، و چشيدنى ها و بوييدنى ها ، و رنگ ها و جنس ها را ، تميز دهد ؛ [انسانى] آميخته به طينتى با رنگ هاى گوناگون ، و چيزهايى همانند و همساز ، و چيزهايى ناساز و هم ستيز ، و اخلاطى ناهمگون ، چون گرمى و سردى و تَرى و خشكى .

۵.امام صادق عليه السلام :ارواح ، نه با بدن آميخته اند و نه به آنها تكيه دارند ؛ بلكه چونان پشه بندى [و هاله اى] ، بدن را در ميان گرفته اند .

۶.امام صادق عليه السلام :انسان ، در حقيقت ، با آتش ۱ مى خورد و مى آشامد و كار مى كند ، به واسطه باد (هوا) مى شنود و مى بويد ، به واسطه آب ، ۲ لذّت خوراك و نوشيدنى را حس مى كند ، و به واسطه روح ، تحرّك دارد . اگر آتش در معده او نبود ، معده اش آب و غذاى درونش را هضم نمى كرد ، و اگر باد [و هوا] نبود ، نه آتش معده برافروخته مى شد و نه مواد زايد از شكمش خارج مى شد ، و اگر روح نبود ، رفت و آمدى نداشت ، و اگر سردى آب نبود ، آتش ، معده او را مى سوزاند ، و اگر نور نبود ، نه مى ديد و نه مى فهميد . گِل ، صورت انسان است ، و استخوان در بدن او ، چونان درخت در زمين است ، و مو در بدنش ، چونان علف زمين است ، و عَصَب در بدنش به منزله پوست درخت است ، و خون در بدنش ، به منزله آب در زمين است ، و همان گونه كه استوارى زمين به آب است ، استوارى بدن انسان نيز به خون است ، و مغز ، چربى و كفِ خون است .
پس اين چنين ، انسان از بُعد دنيوى و بُعد اُخروى آفريده شد . پس هر گاه خداوند ، اين دو را با هم در آميزد ، زندگى او در زمين ، آغاز مى شود ـ زيرا از بُعد آسمانى به دنيا فرود آمده است ـ ، و هر گاه خداوند ، آن دو را از هم جدا كند ، با اين جدايى ، مرگ رُخ مى دهد و بُعد اُخروى به آسمان برگردانده مى شود . پس ، زندگى در زمين است ، و مرگ ، در آسمان ، و اين بِدان سبب است كه ميان روح و جسم ، جدايى مى اُفتد و روح و نور ، به قدرت نخستين ، باز گردانده مى شوند و جسم بر جاى مى مانَد ؛ چون از بُعد دنيوى است .

1.حرارت غريزى ناشى از آتش ، انرژى حرارتى بدن .

2.شايد مقصود ، بزاق دهان باشد .

صفحه از 210