انسان - صفحه 179

«و اگر مردم شهرها ايمان آورده و پروا پيشه كرده بودند ، هر آينه بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم ؛ ولى تكذيب كردند و ما هم به [كيفر] اعمالشان ، مجازاتشان كرديم» .

«اوست آن كس كه در دل هاى مؤمنان ، آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند ، و سپاهيان آسمان ها و زمين ، از آنِ خدايند ، و خدا ، دانا و حكيم است» .

حديث

۱۶۵.امام على عليه السلام :با [نردبان] ايمان است كه به اوج خوش بختى و نهايت شادمانى مى توان رسيد .

۱۶۶.امام على عليه السلام :[ارزش و كمال] انسان ، به ايمان اوست .

۱۶۷.امام صادق عليه السلامـ در باره اين سخن خداوند عز و جل :«او كسى است كه در دل هاى مؤمنان ، آرامش را فرو فرستاد»ـ :يعنى ايمان را .

۱۶۸.امام صادق عليه السلام :و شايد كسى بر تدبير ، از ديگر سوى ، خُرده بگيرد و بگويد : چگونه تدبير در كار است ، حال آن كه مى بينيم در اين دنيا ، آن كه قوى تر است ، بَرنده است . زورمند ، زور مى گويد و [ حقّ ديگران را] غصب مى كند ، و ناتوان ، زور مى بيند و پايمال مى شود . نيكان ، فقير و گرفتارند و بدكاران ، تن درست و برخوردار ، و آن كه مرتكب گناه يا حرامى مى شود ، به زودى كيفر نمى بيند .
پس اگر در عالم ، تدبيرى بود ، همانا كارها بر روالى درست پيش مى رفت : نيكان ، برخوردار مى بودند و بدكاران ، محروم . زورمند ، از ستم كردن به ناتوان ، باز داشته مى شد ، و آن كه هتك حرمت مى كرد ، بى درنگ ، مجازات مى شد .
در پاسخ اين ايراد گفته مى شود : اگر چنين مى بود ، ديگر جايى براى نيكى كردن و دست زدن به كارهاى خوب ـ كه مايه امتياز انسان بر ديگر مخلوقات است ـ ، نمى مانْد ، و انگيزه اى براى وا داشتن خويش به نيكى و كار شايسته به منظور دستيابى به پاداش خداوند و اعتماد به آنچه خدا وعده داده است ، وجود نمى داشت ، و مردم ، چونان حيوانات مى شدند كه با چوب و علف به راه مى آيند ، و هر از گاهى ، يكى از اين دو (چوب و علف) به آنها نشان داده مى شود تا سر در فرمان داشته باشند ، و هيچ كس بر پايه يقين به پاداش يا كيفر ، كار نمى كرد ، تا جايى كه اين امر ، آنان را از مرز انسانيت به مرز حيوانيت مى برد .
ديگر ، اين كه : كسى به آنچه [از ثواب الهى] غايب است ، باور نمى داشت و جز براى آنچه نقد است ، كار نمى كرد ، و حاصل امر نيز آن مى شد كه آن كه كار نيك مى كرد ، صرفا براى روزى و رفاه در همين دنيا كار مى كرد ، و آن كه از ستم و كارهاى زشتْ خوددارى مى ورزيد ، تنها از ترس مجازات فورى از آنها خوددارى مى نمود ، به طورى كه اعمال و رفتار مردم ، تماما بر اساس وضعيت حاضر ، صورت مى پذيرفت و با كمترين يقين به آنچه نزد خداست ، همراه نمى بود و مستحقّ پاداش آخرت و نعمت جاويدان آن نمى شدند .
علاوه بر اينها، چيزهايى كه آن خُرده گير بر شمرد ، يعنى ثروتمندى و فقر و تن درستى و بيمارى ، بر خلاف روال [و قاعده اش] نيست ؛ بلكه گاهى اوقات ، چنين است .

صفحه از 210