انسان - صفحه 43

«اوست آن كه شما را از يك نفْس آفريد ، و جفت آن را از [جنس] وى پديد آورد تا بدان ، آرام گيرد . پس چون [آدم] با او (حوّا) در آميخت ، باردار شد ، بارى سبُك ، و [چندى] با آن [بار سبُك ]گذرانيد ، و چون سنگين بار شد ، خدا ، پروردگار خود ، را خواندند كه : اگر به ما [فرزندى ]شايسته عطا كنى ، از سپاس گزاران خواهيم بود» .

«اى مردم ! از پروردگارتان كه شما را از يك نفْس آفريد و جفتش را از [جنس] او آفريد ، و از آن دو ، مردان و زنان بسيار پراكنده كرد ، پروا داريد ، و از خدايى كه به [نام] او ، از همديگر درخواست مى كنيد ، پروا نماييد و [نيز از قطع صله] خويشاوندان . خدا ، همواره بر شما نگهبان است» .

حديث

۴۰.امام باقر عليه السلام :خداوند متعال ، حوّا را از زيادى گِلى كه آدم را از آن آفريد ، خلق كرد .

۴۱.تفسير العيّاشىـ به نقل از ابو مقدام ـ :از امام باقر عليه السلام پرسيدم : خداوند ، حوّا را از چه چيز آفريد؟
فرمود : «اين مردم ، ۱ چه مى گويند؟» .
گفتم : مى گويند : خدا ، او را از يكى از دنده هاى آدم ، خلق كرد .
فرمود : «دروغ مى گويند . آيا خدا عاجز بوده كه او را از غير دنده آدم بيافريند؟ !» .
گفتم : قربانت گردم ، اى فرزند پيامبر خدا ! او را از چه چيز آفريد؟
فرمود : «پدرم ، از پدرانش به من خبر داد كه پيامبر خدا فرمود : خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مُشتى گِل بر گرفت و آن را با دست راست خود ـ هر دو دست او راست است ـ هم زد . سپس از آن ، آدم را آفريد و قدرى از آن گِل ، اضافه آمد كه از آن ، حوّا را خلق كرد» .

۴۲.كتاب من لا يحضره الفقيهـ به نقل از زُرارة بن اَعيَن ـ :از امام صادق عليه السلام در باره خلقت حوّا پرسيده و به ايشان گفته شد : در ميان ما مردمى هستند كه مى گويند : خداوند عز و جلحوّا را از دنده انتهايى سمت چپ آدم آفريد .
فرمود : «خدا ، پاك و بسى برتر است از اين نسبت ها كه به او مى دهند . آيا كسى كه اين سخن را مى گويد ، معتقد است كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ قدرت نداشته براى آدم ، همسرى از غير دنده او بيافريند ؟ و راه را براى بدگويان باز مى گذارد كه بگويند : آدم ، با خودش نزديكى مى كرد ، چون حوّا از دنده او بوده است ؟! اينان را چه مى شود ؟! خدا ، ميان ما و ايشان ، دادرسى كند» .
سپس فرمود : «خداوند ـ تبارك و تعالى ـ ، آن گاه كه آدم عليه السلام را از گِل آفريد و به فرشتگان فرمود كه برايش به سجده افتادند ، او را در خواب ، فرو برد . سپس حوّا را برايش ابداع كرد و او را در محلّ فرورفتگى ميان دو كَفَل او قرار داد ، تا بدين ترتيب ، زن ، پيرو مرد باشد . حوّا ، شروع به تكان خوردن كرد و آدم ، از تكان هاى او بيدار شد . چون بيدار شد ، به حوّا ندا آمد كه : از او بر كنار باش .
چشم آدم كه به او افتاد ، مخلوقى زيبا ديد كه به شكل و شمايل خود اوست ؛ امّا ماده بود . با او سخن گفت و حوّا هم با زبان خود او به وى پاسخ داد . آدم پرسيد : تو كيستى ؟ گفت : چنان كه مى بينى ، مخلوقى هستم كه خدايم آفريده است .
در اين هنگام ، آدم گفت : خداوندا ! اين مخلوق زيبايى كه در كنار او بودن و نگريستن به او مرا دل شاد مى سازد ، چيست ؟
خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود : اى آدم ! اين كنيزم حوّاست . دوست دارى كه همدم و هم سخن تو باشد و از دستورهاى تو پيروى كند ؟ .
آدم عليه السلام گفت : آرى ـ اى پروردگار من ـ ، و تا زنده باشم ، براى اين كار ، تو را سپاس خواهم گفت» .

1.شايد مراد ، «اهل سنّت» باشد .

صفحه از 210