اهل بيت عليهم السلام - صفحه 42

ب ـ سيّد هاشم بحرانى ۱ كه اين سند، منسوب به اوست، اين حديث را در كتاب هاى خود (غاية المرام و تفسير البرهان) نياورده است، با اين كه او در اين كتاب ها به جمع آورى احاديث، همّت داشته است، نه ارزيابى و تصحيح آنها؛ بلكه آنچه او در اين كتاب ها آورده، سنداً و متناً مخالف چيزى است كه اين خط به او نسبت مى دهد.
ج ـ بسيارى از محدّثان بزرگ شيعه، همچون: كلينى، طوسى، مفيد، طَبْرِسى و ابن شهرآشوب ـ كه در اين سلسله سند آمده اند ـ ، در كتب خود، حديث كسا را به گونه ديگرى آورده اند كه مخالف متن مورد بحث است . ۲
د ـ سلسله سندى كه براى اين متن در حاشيه عوالم ذكر شده، به قدرى اشكال دارد كه اگر كسى اطّلاعى از علم رجال داشته باشد، نادرست بودن آن را آشكارا تشخيص مى دهد. ۳

1.او سيّد هاشم بن اسماعيل كتكانى بحرانى (م ۱۱۰۷ ق) است كه در كتكان از نواحى بحرين به دنيا آمد . تراجم نويسان، شخصيت علمى و عملى او را ستوده اند . او از شيخ حر عاملى اجازه نقل حديث داشت . گفته شده: «او ۷۵ كتاب تأليف كرد؛ امّا نوشته هايش از غلو و سستى خالى نيست » (ر.ك: أعيان الشيعة : ج ۱۰ ص ۲۴۹ ، أمل الآمل : ج ۲ ص ۳۴۱ ، رياض العلماء : ج ۵ ص ۳۱۰ ، العلّامة السيّد هاشم البحرانى ، فارس تبريزيان) .

2.براى نمونه، ر .ك : الأمالى، طوسى : ص ۲۶۳ و ۳۶۸ ، الأمالى، صدوق : ص ۳۸۱ ـ ۳۸۲ ، مجمع البيان : ج ۸ ص ۵۵۹ . نيز ، براى مطالعه گسترده تر همه نقل ها ، ر.ك: همين دانش نامه : ج ۹ ص ۲۳۱ ـ ۲۴۷ و ۲۶۱ ـ ۳۰۱ .

3.در اين خصوص مطالب زير ، شايان توجّه اند : اوّلاً : محقّق محترم كتاب عوالم العلوم ، در پانوشت كتاب در باره سند مزبور مى نويسد : گفته اند : سيّد ماجد بحرانى كه در سند اين روايت آمده ، اگر پسر هاشم بن على باشد كه شرح حال او را صاحب الحدائق در كتاب لؤلؤة البحرين و شيخ نورى در خاتمة المستدرك آورده ، سيّد هاشم بحرانى ، از او نمى تواند روايت كند چه برسد به اين كه او از مشايخ سيّد هاشم باشد ، چرا كه سيّد ماجد در سال ۱۲۰۸ در گذشته ، و سيّد هاشم در حدود سال ۱۱۰۷ و با اين حساب ، ميان اين دو ، نزديك هشتاد سال فاصله است . و اگر منظور سيّد ماجد بن محمّد بحرانى باشد كه شيخ حر عاملى در بخش دوم كتاب أمل الآمل از او ياد كرده و گفته كه هم عصر او و شخصى دانشمند و جليل القدر بوده ، و در شيراز به امر قضاوت اشتغال داشته و سپس در اصفهان قاضى شده است ، بايد گفت : از اين شخص در زمره مشايخ و اسانيد اخبار ، يادى نشده است ؛ بلكه به دليل فاصله زمانى اين دو ، و هم طبقه نبودن ، ظاهرا وى از شيخ حسن بن زين العابدين (پسر شهيد ثانى و مؤلف كتاب معالم) هم روايت نكرده است (ر. ك: عوالم العلوم / فاطمة الزهراء عليهاالسلام : ج ۲ ص ۹۳۰ پانوشت دوم) . ثانيا : يكى از محقّقان علم رجال ، در دست نوشتى كه از ايشان در اختيار است ، نگاشته است : يك. اين حديث به شكل مزبور ، اوّلين مرتبه در حاشيه كتاب عوالم مرحوم سيّد هاشم بحرانى نقل شده است. اين جانب تصوير نسخه خطّى آن را ديدم و همان گونه كه مرحوم شهيد [آية اللّه محمّد على ]صدوقى نيز براى آقاى [آية اللّه جعفر] سبحانى نقل كرده است، به خطّ صاحب عوالم نيست و شخص مجهولى ، [آن را] بدون امضا اضافه كرده ؛ يعنى معلوم مى شود بعدها توسّط ديگران به آن [نسخه ]افزوده شده است. دو. در سند اين حديث، «قاسم بن يحيى الجلّاء» است كه از چند جهت مورد خدشه است: الف ـ نام وى در كتب حديثى و رجالى ذكر نشده است. ب ـ احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى ، اين حديث را از او نقل مى كند ، در حالى كه از وى به عنوان مشايخ بزنطى نام برده نشده است. ج ـ خود او ، اين حديث را از ابو بصير و او هم از ابان بن تغلب نقل مى كند كه چنين نقلى در منابع حديثى و رجالى مطلقا سابقه ندارد. از مجموع قرائن فوق به دست مى آيد كه سند فوق، پايه و اساسى ندارد و غير قابل قبول است ، اگر چه اصل واقعه اصحاب كسا و نزول آيه تطهير در شأن اهل بيت عليهم السلام جزو مسلّمات است و شيعه و سنّى بِدان اتّفاق نظر دارند» .

صفحه از 343