درنگ ورزیدن (تأنّی) - صفحه 9

۴.امام على عليه السلام :خداوند ـ كه يادش بشكوه باد ـ احكام واجب و آيات فرائض را در اوقات گوناگون فرو فرستاد ، همچنان كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد ، در صورتى كه اگر مى خواست ، آنها را در كمتر از چشم بر هم زدنى خلق مى كرد ؛ امّا درنگ و مدارا را سرمشقى براى اُمنايش قرار داد ، و موجب حجّت بر آفريدگانش .

۵.امام زين العابدين عليه السلامـ از دعاى ايشان در گرفتارى ها ـ :بار خدايا ! تو مرا راه نمايى كردى و من غفلت ورزيدم . تو اندرزم دادى و من سخت دلى به خرج دادم . تو به من نيكى كردى و من نافرمانى كردم ، تو [خطاهايم را ]به من شناساندى [و گوشزدم كردى] و من [در انجام دادن آنها] پاى فشردم . بار ديگر به من شناساندى و من آمرزش طلبيدم و تو بخشودى . و دوباره گناه كردم و تو پوشاندى ... پس ، ستايشت باد ـ اى معبود من ـ كه تواناى چيره ناشدنى هستى و درنگ ورزى هستى كه شتاب نمى كند .

۶.امام زين العابدين عليه السلام :سپاس ، خدايى را كه ابزارهاى گشودن و ادوات بستن را در وجود ما قرار داد و از جان هاى زندگى برخوردارمان ساخت و اندام هاى كار كردن را در ما نهاد و ما را با روزى هاى پاك ، تغذيه كرد و به فضل خويش ، بى نيازمان ساخت و به لطف خود ، توانگرمان نمود .
سپس ما را به چيزهايى فرمان داد تا فرمان بردارى ما را بيازمايد ، و از چيزهايى نهى فرمود تا سپاس گزارى ما را امتحان كند ، و ما از راه فرمان او خارج گشتيم ، و بر مركب نهى هاى او نشستيم ؛ ليكن او بى درنگ ، كيفرمان نداد و در انتقام گرفتن از ما شتاب نورزيد ؛ بلكه از سرِ مهر و بزرگوارى خويش با ما درنگ نمود ، و از روى دلسوزى و بردبارى اش در انتظار بازگشت ما [به سويش ]نشست .

۷.امام زين العابدين عليه السلامـ از دعاى ايشان در عيد فطر و قربان و جمعه ـ :اميدواران از تو نوميد نمى شوند ، و جويندگان از دَهِش تو مأيوس نمى گردند ، و آمرزش خواهان به خشم و عذاب تو گرفتار نمى آيند . خوان روزى ات [حتّى] براى آنان كه نافرمانى ات كنند ، گسترده است ، و بردبارى ات براى آنان كه با تو دشمنى ورزند ، مهيّاست .
عادت تو ، نيكى كردن در حقّ بد كنندگان است و شيوه تو بر جاى داشتنِ متجاوزان ، تا جايى كه درنگ ورزى تو آنان را از بازگشت [به درگاهت] غافل ساخته و مهلت دادنت ، ايشان را از باز ايستادن [از نافرمانى و گناه ،] باز داشته است ، حال آن كه درنگ تو نسبت به ايشان ، براى آن است كه به فرمانت باز گردند ، و مهلت دهى ات به آنان ، از آن روست كه به پايندگى مُلك خويش اعتماد دارى . پس هر كه از اهل سعادت باشد ، عمرش را با سعادت پايان مى دهى ، و آن كه را اهل شقاوت است ، در شقاوت رها مى كنى .
همگى به سوى حكم تو روان اند ، و بازگشت امورشان ، به فرمان توست . هر چند مدّت عمرشان به درازا كشد ، از قدرت تو چيزى كاسته نمى شود ، و شتاب نكردنت در مجازات آنها ، حجّت تو را باطل نمى سازد ... ؛ چرا كه تو حجّت هايت را آشكار ساخته اى ، و [دلايل و ]عذرهايت را از ديرباز بيان داشته اى ، و پيشاپيش بيم داده اى ، و به طرق گوناگون تشويق كرده اى ، و مثال ها زده اى ، و مدت ها مهلت داده اى ، و [مجازاتت را] به تأخير افكنده اى ، در حالى كه مى توانستى در آن شتاب ورزى ، و درنگ ورزيده اى ، حال آن كه به در دم كيفر دادن ، توانا بودى .
نه درنگ ورزيدنت از سر ناتوانى بوده است ، و نه مهلت دادنت از روى ضعف ، و نه خوددارى ورزيدنت از سر غفلت ، و نه منتظر ماندت از روى مدارا نمودن ؛ بلكه [اين همه ]از آن جهت است كه حجّتت رساتر ، و بزرگوارى ات كامل تر، و احسانت همه جانبه تر ، و نعمتت كامل تر شود .

صفحه از 42