دریا (بحر) - صفحه 15

۴.امام على عليه السلام :ستايش ، خدايى را كه نبخشيدن ، بر دارايى او نمى افزايد، و دِهِش كردن نيز نادارش نمى گردانَد ... اگر آنچه را معادن كوه ها از دل خود بيرون مى ريزند، و صدف هاى درياها ، خنده كنان آشكار مى نمايند: يعنى پاره هاى نقره و گدازه هاى زرناب و دانه هاى مرجان را، به يكى از بندگانش ببخشد، اين همه ، تأثيرى در وجود ( / جود و بخشش ) او ندارد و نعمت هاىِ بى كران او را به پايان نمى رساند . نعمت هايى كه در خزانه هاى خويش دارد ، چندان است كه درخواست هاى خواهندگان ، آنها را تمام نمى كند و اندازه آنها به هيچ ذهنى خطور نمى كند؛ زيرا او بخشنده اى است كه هر اندازه ببخشد ، چيزى از او نمى كاهد و پافشارى پافشارى كنندگان ، در دِهِش او تأثيرى نمى گذارد ؛ ۱ بلكه «چون چيزى را اراده كند ، چنين است كه به آن مى گويد: «باش !» پس [بى درنگ ]هست مى شود» .

۵.الدرّ المنثورـ به نقل از عمير بن سعد ـ :با على عليه السلام در كناره فرات بوديم كه كشتى اى عبور كرد . اين آيه را خواند: «و او راست در دريا ، كشتى هاى بادبان دار بلند كوه آسا» .

۶.امام صادق عليه السلامـ به مفضّل بن عمر ـ :و از نمونه هاى تدبير [ خداى ] دانا در آفرينش زمين ، اين است كه جهت [وزش باد] شمال را بلندتر از جهت جنوب ، قرار داده است . از آن رو ، خداوند عز و جل آن را چنين قرار داده است كه آب ها بر روى زمين ، روان شوند و آن را آبيارى و سيراب كنند و سرانجام ، به دريا بريزند. پس، همان گونه كه يك طرف بام را بلندتر از طرف ديگر قرار مى دهند تا آب از آن سرازير شود و بر بام نَايستد، درست به همين علّت ، جهت شمال [زمين] نيز بلندتر از جهت جنوب قرار داده شده است؛ و اگر چنين نبود ، آب بر روى زمين ، سرگردان مى مانْد و مردم را از كار و فعّاليت هايشان ، باز مى داشت و راه ها و گذرگاه ها را مسدود مى كرد.
ديگر ، آن كه اگر اين فراوانى آب و روان شدن آن در چشمه ها و درّه ها و رودها نبود ، بى گمان ، پاسخگوى نياز مردمان براى آشاميدن خود و آشاميدن چارپايان و دام هايشان ، و آبيارى كِشت ها و درختان و انواع غلّاتشان، و نوشيدن وحوش و پرندگان و درندگان، و شنا كردن ماهيان و ديگر آبزيان نبود .
افزون بر اينها، سودهاى ديگرى نيز در آن است كه تو بدان دانايى ، ليكن از اهمّيت جايگاه آنها غافلى ؛ زيرا بجز اين فوايد بزرگِ شناخته شده، يعنى تأثير آب در زنده نگه داشتن هر آنچه در روى زمين است، از حيوان و نبات، [فوايد ديگرى هم دارد ، از جمله اين كه] با نوشيدنى ها مى آميزند و بر اثر آن، نوشيدنى ها ، نرم و براى نوشنده ، گوارا مى شوند . [ديگر آن كه] با آن ، بدن ها و جامه ها ، از چرك و آلودگى ، پاكيزه مى شوند . با آن ، خاك را گِل مى سازند و در نتيجه ، مناسب كار و بنّايى مى شود . با آن ، جلوى آتش سوزى و صدمه زدن آن به مردم ، گرفته مى شود . شخص خسته از كار ، با آن استحمام مى كند و از رنج و خستگى اش آسودگى مى يابد . فوايد ديگرى نيز دارد كه در وقت نياز ، به اهمّيت آنها پى مى برى.
اگر در سودمندى اين آب هاى فراوان انبوه در درياها ، ترديد دارى و مى گويى: «چه سودى در آن است؟» ، بدان كه ، آن آغوش و جولانگاه انواع بى شمارِ ماهيان و آبزيان ، و معدن مرواريد و ياقوت و عنبر و انواع گوناگون اشيايى است كه از دريا استخراج مى شوند، و سواحل آن، رويشگاه عود بخور و انواع گياهان خوش بو و دارويى است.
از اينها گذشته، دريا ، مَركب آدميان، و طريقى براى حمل و نقل اين كالاهايى است كه از سرزمين هاى دوردست مى آورند ؛ كالاهايى نظير آنچه از چين به عراق، و از بصره به كوفه وارد مى كنند. اگر براى حمل و نقل اين كالاها ، وسيله اى جز چارپايان نبود ، هر آينه ، از رونق مى افتادند و در همان شهرهاى خود و در دست صاحبشانشان مى ماندند؛ چرا كه مزد و هزينه حمل و نقل آنها ، از بهاى خود آنها فراتر مى رفت و آن گاه ، هيچ كس حاضر نمى شد كه اين كالاها را حمل كند ؛ و در اين ، دو زيان بود: يكى ، ناياب شدن كالاهاى بسيارى [ در بيشتر سرزمين ها ] كه به شدّت مورد نياز است ؛ و ديگر ، قطع شدن درآمد كسانى كه آنها را حمل [و تجارت] مى كنند و به بركت آن ، امرار معاش مى نمايند.

1.. يعنى پافشارى و سماجت كسان در خواهش ، تأثيرى در او نمى گذارد ؛ بلكه برحَسَب مصلحت، به درخواست كنندگان مى بخشد يا از آن ، دريغ مى ورزد. در بحار الأنوار ، «لا يبخله» آمده است ؛ يعنى: او را به بخل نمى كشانَد و هر چه بخواهند ، باز عطا مى كند و هيچ بخل و مضايقه اى نمى ورزد.

صفحه از 64