دریا (بحر) - صفحه 35

۳۴.تفسير القمّىـ به نقل از على بن اَسباط ـ :كالايى به مكّه بردم ؛ امّا فروش نرفت. از اين رو به مدينه آمدم و خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم و گفتم : فدايت شوم ! كالايى را به مكّه بردم ، ولى فروش نرفت . و حال ، آهنگ مصر دارم . آيا از دريا بروم يا از خشكى؟
فرمود : «... بد نيست به مسجد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بروى و در آن جا ، دو ركعت نماز بخوانى و صد و يك مرتبه از خداوند ، طلب خير كنى و آن گاه هر تصميمى گرفتى ، و [اگر ]راه خشكى را در پيش گرفتى يا چون بر شترت نشستى، بگو: «منزّه است آن كه اين را رام ما ساخت ؛ و گر نه ما را ياراى [رام ساختن] آنها نبوده است و به سوى پروردگارمان ، باز خواهيم گشت» ؛ چرا كه هر كس بر مَركبى بنشيند و اين را بگويد و از مَركب بيفتد ، نه جايى از بدنش مى شكند، و نه ضعف و سستى به او مى رسد.
و اگر از راه آب (دريا) رفتى، هنگامى كه بر كِشتى نشستى، بگو: «به نام خداست روان شدنش و لنگر انداختنش» ؛ و اگر امواج بر تو زد ، بر جانب چپ خود ، تكيه بده و با دستت به موج اشاره كن و بگو: «به آرامش خدا ، آرام بگير، و به قرار خدا ، قرار بگير . هيچ نيرو و توانى نيست ، مگر به [ يارى ] خدا» .
من از راه دريا ره سپار شدم و هر گاه موج برمى خاست ، به دستور امام رضا عليه السلام عمل مى كردم و موج كنار مى رفت و چيزى از آن به ما نمى خورد.

صفحه از 64