بخل و تنگ نظری - صفحه 109

۲۱۸.مجمع البيانـ در باره همين آيه ـ :گفته شده كه اين آيه ، در باره ثَعلَبة بن حاطِب ، نازل شد. او مردى از انصار بود و به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : دعا كن كه خداوند به من ، ثروتى روزى كند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اى ثَعلَبه ! مال اندكى كه شكرش را بگزارى ، بهتر از مال بسيارى است كه شكر آن نتوانى . آيا در پيامبر خدا ، براى تو سرمشق نيكويى نيست؟ سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، اگر بخواهم كه كوه ها برايم طلا و نقره شوند، مى شوند !» .
ثعلبه ، دوباره نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! دعا كن كه خداوند به من ، ثروتى روزى كند. سوگند به آن كه تو را به حق بر انگيخت ، اگر خداوند ، ثروتى روزى ام كند ، حقّ هر حقدارى را مى دهم !
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بار خدايا ! به ثَعلَبه ، مالى روزى فرما» .
ثعلبه ، گوسفندى چند خريد و آن گوسفندها ، مانند كِرم ، رشد كردند و افزون شدند ، چندان كه ديگر مدينه ، گنجايش آنها را نداشت. پس به بيرون مدينه رفت و در يكى از درّه هاى مدينه ، استقرار يافت. گوسفندانش ، همچنان افزايش يافتند تا اين كه از مدينه ، باز هم دورتر شد و از شركت در نماز جمعه و جماعت ، باز ماند. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، مأمور جمع آورى زكات را نزد او فرستاد تا زكاتش را بگيرد ؛ امّا ثعلبه ، زكاتش را نداد و بخل ورزيد و گفت: اين ، چيزى شبيه همان جزيه است !
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «بيچاره ، ثَعلَبه ! بيچاره ، ثَعلَبه !» ، و خداوند ، اين آيات را فرو فرستاد. اين قول از ابو اُمامه باهِلى، روايت شده است كه سند آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله رسانده است .
بنا به قولى ، ثَعلَبه به ميان انجمنى از انصار آمد و آنان را گواه گرفته ، گفت: اگر خداوند ، از فضل خويش به من بدهد ، از آن صدقه مى دهم و حقّ هر حقدارى را مى پردازم و به خويشاوندان ، كمك مى نمايم.
پس خداوند ، او را آزمود . پسر عموى او در گذشت و ثعلبه ، وارث اموال او گرديد ؛ ليكن به آنچه گفت ، وفا نكرد . پس اين آيات ، فرود آمد. اين قول از ابن عبّاس و سعيد بن جُبَير و قَتاده است.
بنا به قولى، اين آيات در باره ثَعلَبة بن حاطِب و مُعَتِّب بن قُشَير ـ كه هر دو از بنى عمرو بن عوف بودند ـ ، فرود آمد. آن دو گفتند: اگر خداوند به ما مالى روزى كند ، صدقه (زكات) خواهيم داد ؛ ولى چون خداوند ، به آن دو ، مال [و ثروت ]روزى فرمود ، بخل ورزيدند . اين قول ، از حسن و مجاهد است.
بنا به قولى ، اين آيات در باره نَبتَل بن حارث و جدّ بن قيس و ثَعلَبة بن حاطِب و مُعَتِّب بن قُشَير ـ كه از منافقان بودند ـ ، فرود آمد. اين قول ، از ضحّاك است .
و به قولى، در باره حاطِب بن ابى بَلتَعه نازل شد كه مال التجاره اى در شام داشت و رسيدن آن به درازا كشيد و حاطِب ، براى آن ، كوشش بسيار نمود و سوگند خورد كه اگر خداوند ، آن مال را به او برگردانَد ، صدقه (زكات) خواهد داد . خداوند متعال ، آن مال التجاره را به او باز گرداند ؛ ليكن حاطِب به سوگند خويش ، عمل نكرد. اين قول ، از كَلْبى است .

ر . ك : ص 369 (بخل و تنگ نظرى / فصل سوم : ريشه هاى بخل / كفر و نفاق) .

صفحه از 160