بدا - صفحه 77

۷۵.امام صادق عليه السلام :يهودى اى از كنار پيامبر صلى الله عليه و آله گذر كرد و گفت : السّام عليك (مرگ بر تو) .
پيامبر خدا فرمود : «عليك (بر تو باد) ».
ياران پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: با مرگ، به تو سلام كرد و گفت : مرگ بر تو !
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «من نيز همان گونه جوابش دادم» . پيامبر صلى الله عليه و آله سپس فرمود : «گردن اين يهودى را مار سياهى، از پشت مى گزد و او را مى كشد» .
يهودى رفت و هيزم بسيارى جمع كرد و بر پشت خود نهاد. سپس زمانى نگذشت كه باز گشت . پيامبر خدا به او فرمود : «بارت را زمين بگذار».
او هيزم ها را زمين گذاشت . ناگهان مار سياهى كه در درون هيزم ها چوبى را به دندان گرفته بود، پيدا شد . [پيامبر صلى الله عليه و آله ]فرمود : «اى يهودى! امروز، چه كرده اى؟».
گفت : جز جمع آورى اين هيزم ها كارى نكرده ام ، آن را بار پشتم كردم و آوردم ، در حالى كه دو قرص نان ، همراهم بود : يكى از آن دو را خودم خوردم و ديگرى را به مسكينى صدقه دادم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «به خاطر همان، خداوند، [اين مار سياه را] از او دفع كرد» و فرمود : «همانا صدقه، مرگ بد را از انسان برطرف مى كند» .

صفحه از 126