بَسمَله (بسم الله الرحمن الرحیم) - صفحه 13

۳.الكافىـ به نقل از هِشام بن حكم ـ :از امام رضا عليه السلام ، در باره نام هاى خدا و اشتقاق آنها پرسيدم . فرمود : «اى هشام! اللّه ، برگرفته از إلاه (پرستيدن) است و إلاه ، مقتضى مألوه (پرستش شونده) اى است . نام ، غير از ناموَر است . پس هر كه نام ، نه معنا [و ذات] را بپرستد ، كافر است و در حقيقت ، چيزى را نپرستيده است . هر كه نام و معنا (ذات) ، هر دو را بپرستد ، كافر است و دو چيز را پرستيده است ، و هر كه معنا را بپرستد ، نه نام را ، اين ، يكتاپرستى است . فهميدى ، اى هشام؟» . گفتم : بيشتر توضيح بده . فرمود : «خداوند ، نود و نُه نام دارد . بنا بر اين ، اگر نام ، همان ناموَر باشد ، براى هر نامى از اين نام ها ، خدايى خواهد بود ؛ امّا خدا ، معنايى (ذاتى) است كه اين نام ها ، همگى بر او دلالت دارند ؛ ولى همه اين نام ها غير از اوست (هيچ كس از اين نام ها ، او نيست) .
اى هشام! نان ، نامى است براى خوردنى ها ، و آب ، نامى است براى نوشيدنى ها ، و پوشاك ، نامى است براى پوشيدنى ها ، و آتش ، نامى است براى آنچه سوزنده است [ ؛ ولى هيچ يك از اين نام ها مصداق خارجى خود نيستند] . فهميدى ـ اى هشام ـ ، آن چنان كه بتوانى پاسخ دشمنان ما و كسانى را كه غير خداوند عز و جل را با او شريك مى گردانند ، بدهى و با آنان ، مبارزه كنى؟» .
گفتم : آرى . فرمود : «اى هشام ! خداوند ، تو را با اين توضيحات ، سود دهد و استوارت بدارد!» .
به خدا سوگند ، از زمانى كه از آن مجلس برخاستم ، ديگر كسى در بحث توحيد ، مرا شكست نداد .

۴.الكافىـ به نقل از فتح بن يزيد جُرجانى ـ :از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد : «و اوست ريزبينِ آگاه ، شنواى بينا ، يگانه يكتاى بى نياز . نه فرزندى دارد و نه خود ، فرزند كسى است و هيچ كس ، همتاى او نيست . اگر او چنان باشد كه تشبيه كنندگان مى گويند ، آن گاه ، نه آفريننده از آفريده شناخته مى شود ، و نه پديد آورنده از پديد آورده ، در حالى كه او پديد آورنده است . او ميان كسى كه جسم داده و صورت داده و پديد آورده ، تفاوت گذاشته است ؛ زيرا هيچ چيز به او نمى مانَد و او نيز به چيزى مانند نيست» .
گفتم : همين طور است ، فدايت شوم! امّا فرمودى : «يكتاى بى نياز» و فرمودى : «هيچ چيز به او نمى مانَد» ، در حالى كه مى گوييم : خداى واحد و انسانِ واحد . آيا نه اين است كه در واحد بودن ، همانندند؟
فرمود : «سخن ناشدنى اى گفتى . اى فتح ! خدايت استوار بدارد ! تشبيه ، فقط در حوزه معانى است ؛ امّا در نام ها [و لفظ] ، همه يكى هستند و نام ها بر ناموَر ، دلالت دارند . توضيح ، اين كه وقتى گفته شود : انسانِ واحد ، در واقع ، گزارش مى شود كه او ، يك فرد است ، نه دو فرد ؛ امّا خودِ انسان ، واحد (بسيط) نيست ؛ چرا كه اندام ها و رنگ هايش گونه گون است و كسى كه رنگ هايش گونه گون باشد ، واحد نيست و داراى اجزاى جدا از هم و نايكسان است ، خون او غير از گوشت اوست و گوشتش ، غير از خونش و عصبش ، غير از رگ هايش و مويش ، غير از پوستش و سياهى اش ، غير از سفيدى اش .
ديگر مخلوقات نيز همين گونه اند . پس انسان در نام [و لفظ] ، واحد است ، در معنا [و حقيقت] ، واحد نيست ، در حالى كه خداوند عز و جل يكتاست و جز او يكتايى نيست . هيچ دوگونگى و تفاوت و فزونى و كاستى اى وجود ندارد ... » .

صفحه از 122