بَسمَله (بسم الله الرحمن الرحیم) - صفحه 51

۵۳.صحيح البخارىـ به نقل از مُسَوّر بن مِخرَمه و مروان ، در نقل ماجراى صلح حُدَيبيه ـ :سهيل بن عمرو ، پيش آمد و [به پيامبر صلى الله عليه و آله ] گفت : بيا تا ميان خود و شما ، پيمانى بنويسيم .
پيامبر صلى الله عليه و آله كاتب را فرا خواند و فرمود : «[بنويس :] «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» » .
سهيل گفت : به خدا سوگند كه من نمى دانم رحمان چيست ؛ بلكه همچنان كه پيش تر مى نوشتى ، بنويس : «به نام تو ، اى خداوند!» .
مسلمانان گفتند : به خدا سوگند ، جز «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» نمى نويسيم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بنويس : به نام تو ، اى خداوند!» .

۵۴.المراسيلـ به نقل از ابو مالك ـ :پيامبر صلى الله عليه و آله [در مكتوباتش] مى نوشت : «به نام تو ، اى خداوند!» ؛ امّا چون اين آيه نازل شد : «اين ، [نامه اى] از طرف سليمان است و [مضمون ]آن ، چنين است : «به نام خداوند بخشنده مهربان»» . پس از آن ، پيامبر صلى الله عليه و آله همين «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را مى نوشت .

۵۵.تحف العقولـ به نقل از داوود صَرمى ـ :سَرورم [امام هادى عليه السلام ] دستورهاى بسيارى به من داد كه انجام بدهم . سپس به من فرمود : «بگو كه چه مى گويى» .
من ، عينِ آنچه را به من فرموده بود ، به ياد نداشتم . لذا دوات را برداشت و نوشت : « «به نام خداوند بخشنده مهربان» . به خواستِ خدا ، به يادم خواهد ماند ؛ و كارها در دست خداست» .
من لبخندى زدم . ايشان فرمود : «چه شد؟» .
گفتم : خير است !
فرمود : «به من بگو» .
گفتم : فدايت شوم ! به ياد حديثى افتادم كه يكى از شيعيان ، از جدّ شما امام رضا عليه السلام برايم نقل كرد كه هر گاه دستور كارى را مى داد ، مى نوشت : « «به نام خداوند بخشنده مهربان» . به خواست خدا ، يادم خواهد ماند» . پس لبخند زدم .

صفحه از 122