بصیرت - صفحه 97

ب ـ گم راهى

قرآن

«و از آنان ، كسى است كه به سوى تو مى نگرد . آيا تو نابينايان را ـ هر چند نبينند ـ هدايتْ توانى كرد ؟» .

«و ما فرا سوى آنان ، سدّى و پشت سرشان ، سدّى نهاده ، پرده اى بر [چشمان] آنان ، فرو گسترده ايم . در نتيجه ، نمى بينند» .

«و دل ها و ديدگانشان را بر مى گردانيم [ . در نتيجه ، به آيات ما ايمان نمى آورند] ، چنان كه نخستين بار ، به آن ايمان نياوردند ، و آنان را رها مى كنيم تا در طغيانشان ، سرگردان بمانند» .

حديث

۱۳۷.امام باقر عليه السلامـ در باره اين سخن خداوند متعال :«و دل ها و ديدگانشان را بر مى گردانيم»ـ :[يعنى] دل هايشان را وارونه مى سازيم ، آن سان كه پايين دل هايشان ، بالا قرار مى گيرد ، و ديدگانشان را كور مى كنيم ، چنان كه راه درست را نمى بينند .

۱۳۸.تفسير القمّىـ به نقل ابو جارود ، از امام باقر عليه السلام در باره آيه شريف :«و ما فرا سوى آنان ، سدّى و پشت سرشان ، سدّى نهاده ، پرده اى بر [چشمان] آنان ، فرو گسترده ايم»ـ :آنها را كور كرديم «در نتيجه ، نمى بينند» راه درست را . خدا ، گوش و چشم و دل آنها را گرفت و از ديدن راه درست و هدايت ، نابينايشان كرد .
اين آيه ، در باره ابو جهل بن هشام و چند نفر از خانواده اش نازل شد . علّتش آن
بود كه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله به نماز ايستاد . ابو جهل كه سوگند ياد كرده بود اگر ايشان را در حال نماز خواندن ببيند ، مغزش را متلاشى خواهد كرد ، سنگى برداشت و آمد . پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول نماز خواندن بود . هر بار كه او سنگ را بلند مى كرد تا به ايشان بزند ، خداوند ، دست او را در هوا نگه مى داشت و سنگ در دستش نمى چرخيد . چون نزد دوستانش باز گشت ، سنگ از دستش افتاد . مرد ديگرى ـ كه وى نيز از گروه او بود ـ برخاست و گفت : من ، او را مى كُشم .
چون نزديك پيامبر صلى الله عليه و آله شد ، صداى قرائت [قرآن] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را شنيد . دچار وحشت شد و نزد دوستانش بر گشت و گفت : يك چيز گوساله مانندى ، ميان من و او حائل شد كه دُمش را تكان مى داد و من ، ترسيدم كه جلوتر بروم .

صفحه از 116